تقضی

لغت نامه دهخدا

تقضی. [ ت َ ق َض ْ ضی ] ( ع مص ) سپری شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). نیست و نابود شدن و سپری گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || از هوا درآمدن باز وآنچه بدان ماند. ( تاج المصادر بیهقی ). فرود آمدن باز از هوا، یقال : تقضی البازی اذا انقض. و تقضی الطائر؛ فرود آمد مرغ از هوا و فرود آمدن خواست و هی فی الاصل تقضض مانند تظنی که از ظن می آید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تقضض شود.

فرهنگ معین

(تَ قَ ضّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - گذشتن ، سپری شدن . ۲ - نابود گردیدن .

فرهنگ عمید

۱. گذشتن و سپری شدن.
۲. نیست و نابود شدن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
قضی (۶۳ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس