تقصیر رفتن. [ ت َ رَ ت َ] ( مص مرکب ) تقصیر افتادن. کوتاهی شدن : داری هوس کشتنم اینک سر و خنجر تقصیر اگر میرود از جانب ما نیست.
سلمان ( از آنندراج ).
در گنه کز جانب ما بود تقصیری نرفت چون در آمرزش که کار اوست تقصیری کند.
خواجه پیشنماز ( از آنندراج ).
رجوع به تقصیر و دیگر ترکیبهای آن شود.
فرهنگ فارسی
تقصیر افتادن کوتاهی شدن
پیشنهاد کاربران
تقصیر رفتن ؛ واقع شدن آن. ( آنندراج ) . کوتاهی شدن. قصور شدن : گفت پیغمبری کار عظیمی است ترسیدم که تقصیری رود. ( قصص الانبیاء ص 176 ) . تقصیر و تقاعدی که در مواظبت خدمت بارگاه خداوندی می رود. ( گلستان ) . ... [مشاهده متن کامل]
داری هوس کشتنم اینک سر و خنجر تقصیری اگر می رود از جانب ما نیست. سلمان ساوجی ( از آنندراج ) . در گنه کزجانب ما بود تقصیری نرفت چون در آمرزش که کار اوست تقصیری کند. ملاخواجه علی ( از آنندراج ) .