تقصیر رفتن. [ ت َ رَ ت َ] ( مص مرکب ) تقصیر افتادن. کوتاهی شدن : داری هوس کشتنم اینک سر و خنجرتقصیر اگر میرود از جانب ما نیست.سلمان ( از آنندراج ).در گنه کز جانب ما بود تقصیری نرفت چون در آمرزش که کار اوست تقصیری کند.خواجه پیشنماز ( از آنندراج ).رجوع به تقصیر و دیگر ترکیبهای آن شود.