تقشیب

لغت نامه دهخدا

تقشیب. [ ت َ ] ( ع مص ) آلودن بچیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || آمیختن زهر با طعام. ( از اقرب الموارد ). || رنج رسانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). گویند: قشبنی ریحه ؛ یعنی آزار رساند مرا... ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || به بدی یاد کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس