یک برش طولی، مغز انسان را به دو نیم کره تقسیم می کند که به وسیلهٔ جسم پینه ای به هم متصل شده اند. دو طرف، شبیه به هم هستند و ساختار هر کدام از نیم کره ها به طور کلی متقارن اند. اما با وجود شباهت های زیاد، وظایف هر قشر متفاوت است.
معمولاً تعمیم هایی کلی در روانشناسی عمومی به وجود می آیند که وظایف معین ( مثل استدلال، خلاقیت و … ) را به یکی از دو طرف راست یا چپ نسبت می دهند. با چنین نظریاتی باید با احتیاط مواجه شد زیرا این وظایف اغلب در هر دو طرف مغز انسان توزیع می شوند.
وظایف نیم کره راست :
استدلال خطی و وظایف مربوط به زبان مثل دستور زبان و واژگان، اغلب به نیم کرهٔ چپ مربوط می شوند. دیسکلکیولیا یک سندرم عصبی است که منجر به آسیب محل اتصال لوب گیجگاهی و لوب آهیانه ای چپ می شود و با عوارضی چون ضعف مهارت شمردن، حساب کردن و ناتوانی در فهم و بکارگیری مفاهیم ریاضی همراه است.
در مقابل، مشخصات مربوط به لحن مانند زیر و بمی و تکیه معمولاً به نیم کرهٔ راست مربوطند عمل کردهایی مثل پردازش محرک های دیداری و شنیداری، درک فضایی، درک چهره، و استعداد هنری در ارتباط با نیم کرهٔ راست می نمایند.
مدارکی وجود دارد مبنی بر این که نیم کرهٔ راست در شرایط ناشناخته و نیم کرهٔ چپ در موارد تکراری و روزمره بیش از دیگری درگیر هستند.
اعمال مشترک دیگری مثل حساب، تشخیص محل صدا و احساسات، بیشتر به طور دوجانبه اداره می شوند.
یکی از اولین اشارات به جدا بودن وظایف، حاصل تحقیقات یک پزشک فرانسوی به نام پل بروکا در سال ۱۸۶۱ بود. پژوهش او بر روی بیماری با لقب تن بود که دچار مشکل گفتاری بود ( زبان پریشی ) ؛ تن یکی از معدود کلماتی بود که او می توانست ادا کند از اینرو تبدیل به لقب وی شده بود. طی کالبدشکافی تن، بروکا متوجه شد که در نیم کرهٔ چپش زخمی سفلیسی داشته است. این ناحیه از لوب پیشانی چپ ( ناحیه بروکا ) ، قسمتی مهم برای ساخت گفتار است. ناتوانی حرکتی در فرایند تکلم که از آسیب ناحیه بروکا ناشی می شود زبان پریشی بروکا نام دارد. از عوارض این زبان پریشی عدم توانایی بیمار در ادای کلمات به شکل صریح است.
کارل ورنیک، پزشک آلمانی راه بروکا را با مطالعه در مورد ناتوانی های کلامی متفاوت با زبان پریشی بروکا ادامه داد. ورنیک متوجه شد همهٔ کمبودها مربوط به فرایند تولید کلام نیست؛ بلکه شماری از آنان مربوط به زبان شناسی است. او فهمید آسیب شیاری در قسمت بالای عقب لوب گیجگاهی چپ ( ناحیه ورنیک ) به جای اختلال در تولید کلمات، بیشتر باعث بروز ناتوانی در درک زبان می شود؛ سندرمی که با نام زبان پریشی ورنیک شناخته می شود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمعمولاً تعمیم هایی کلی در روانشناسی عمومی به وجود می آیند که وظایف معین ( مثل استدلال، خلاقیت و … ) را به یکی از دو طرف راست یا چپ نسبت می دهند. با چنین نظریاتی باید با احتیاط مواجه شد زیرا این وظایف اغلب در هر دو طرف مغز انسان توزیع می شوند.
وظایف نیم کره راست :
استدلال خطی و وظایف مربوط به زبان مثل دستور زبان و واژگان، اغلب به نیم کرهٔ چپ مربوط می شوند. دیسکلکیولیا یک سندرم عصبی است که منجر به آسیب محل اتصال لوب گیجگاهی و لوب آهیانه ای چپ می شود و با عوارضی چون ضعف مهارت شمردن، حساب کردن و ناتوانی در فهم و بکارگیری مفاهیم ریاضی همراه است.
در مقابل، مشخصات مربوط به لحن مانند زیر و بمی و تکیه معمولاً به نیم کرهٔ راست مربوطند عمل کردهایی مثل پردازش محرک های دیداری و شنیداری، درک فضایی، درک چهره، و استعداد هنری در ارتباط با نیم کرهٔ راست می نمایند.
مدارکی وجود دارد مبنی بر این که نیم کرهٔ راست در شرایط ناشناخته و نیم کرهٔ چپ در موارد تکراری و روزمره بیش از دیگری درگیر هستند.
اعمال مشترک دیگری مثل حساب، تشخیص محل صدا و احساسات، بیشتر به طور دوجانبه اداره می شوند.
یکی از اولین اشارات به جدا بودن وظایف، حاصل تحقیقات یک پزشک فرانسوی به نام پل بروکا در سال ۱۸۶۱ بود. پژوهش او بر روی بیماری با لقب تن بود که دچار مشکل گفتاری بود ( زبان پریشی ) ؛ تن یکی از معدود کلماتی بود که او می توانست ادا کند از اینرو تبدیل به لقب وی شده بود. طی کالبدشکافی تن، بروکا متوجه شد که در نیم کرهٔ چپش زخمی سفلیسی داشته است. این ناحیه از لوب پیشانی چپ ( ناحیه بروکا ) ، قسمتی مهم برای ساخت گفتار است. ناتوانی حرکتی در فرایند تکلم که از آسیب ناحیه بروکا ناشی می شود زبان پریشی بروکا نام دارد. از عوارض این زبان پریشی عدم توانایی بیمار در ادای کلمات به شکل صریح است.
کارل ورنیک، پزشک آلمانی راه بروکا را با مطالعه در مورد ناتوانی های کلامی متفاوت با زبان پریشی بروکا ادامه داد. ورنیک متوجه شد همهٔ کمبودها مربوط به فرایند تولید کلام نیست؛ بلکه شماری از آنان مربوط به زبان شناسی است. او فهمید آسیب شیاری در قسمت بالای عقب لوب گیجگاهی چپ ( ناحیه ورنیک ) به جای اختلال در تولید کلمات، بیشتر باعث بروز ناتوانی در درک زبان می شود؛ سندرمی که با نام زبان پریشی ورنیک شناخته می شود.
wiki: تقسیم بندی وظایف مغز