[ویکی فقه] در این مقاله به تقسیم بندی بدیهیات از دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی اشاره می شود.
خواجه نصیر طوسی از اندیشمندان کم نظیر و از نوابغ علمی جهان شمرده می شود. وی در علوم مختلف دارای آثار با ارزش علمی است. از جمله ی علومی که وی در آن سرآمد است، علم منطق است. خواجه طوس در این زمینه آثار علمی مفیدی دارد؛ از جمله شرح اشارات، تجرید و اساس الاقتباس. اما از آن جا که ایشان در شرح اشارات بیشتر به توضیح و تفسیر مطالب بر اساس نظریه شیخ الرئیس ابوعلی سینا می پردازد، و در کتاب تجرید سعی و تلاش وی بر اختصار و گزیده گویی بوده است؛ از این جهت به نظر می رسد محور تحقیق در مورد نظریات منطقی خواجه را باید کتاب اساس الاقتباس قرار داد.
جایگاه بدیهیات در منطق
برای روشن شدن تقسیم بندی بدیهیات از دیدگاه خواجه نصیر، ابتدا مناسب است جایگاه بدیهیات را در علم منطق از نظر خواجه بیان کنیم: در نظر خواجه از آن جا که اکتساب و تحصیل علم در حقیقت خروج از قوه (جهل) به فعلیت (علم) است؛ بنابر این هر اکتساب و تحصیل علم باید مسبوق به علم دیگر باشد؛ یعنی ابتدا باید آگاهی به چیزی وجود داشته باشد تا بتوان از طریق آن علم به علم جدید دیگری دست یافت. (به بیان دیگر جهل و نادانی مولد علم نیست، بلکه علم و دانش از آگاهی و دانش پدید می آیند).نکته مهمی که باید توجه داشت این است که همه علوم نمی توانند اکتسابی باشند؛ زیرا سر از دور یا تسلسل در می آورد. بنابراین تمام علوم باید منتهی به علومی شوند که بدون اکتساب به دست می آیند. در اکتساب علوم تصوری به تصورات غیر اکتسابی نیاز است و در اکتساب علوم تصدیقی به علوم تصدیقی غیر اکتسابی. علوم تصدیقی غیر اکتسابی را مبادی قیاسات می نامند.
تقسیم مبادی قیاسات
خواجه طوس مبادی قیاسات را این گونه تقسیم بندی می کند: هر قضیه ای که مبدا اول برای یک قیاس است، یا مقتضی تصدیق است یا مقتضی تخیل. قضیه مقتضی تصدیق یا مفید تصدیق جزمی است یا مفید تصدیق غالبی. قضیه مفید تصدیق جزمی یا ضروری (بدیهی) است یا غیر ضروری. قضیه ضروری (بدیهی) یا ظاهری است یا غیر ظاهری؛ قضیه بدیهی ظاهری یا فقط حسی است؛ در این صورت به آن «محسوسات» گفته می شود؛ یا علاوه بر حس نیاز به امر دیگر نیز هست. اگر آن امر دیگر بیرون از محسوس باشد به آن «متواترات» می گویند. (زیرا در متواترات علاوه بر حس و شهادت عده ی زیاد، نیاز به این است که بدانیم این عده تبانی بر کذب ننمودند.) اما اگر آن امر دیگر بیرون از مشاهده حس نباشد به آن «تجربیات» گفته می شود. (زیرا در تجربیات آن امر دیگر همان تکرر مشاهده است که خارج از حس نیست.) قضیه بدیهی غیر ظاهری یا عقلی است یا غیر عقلی. قضایا بدیهی غیر ظاهری عقلی یا عقلی محض است که به آن «اولیات» می گویند. یا همراه با امری قیاسی است. آن امر قیاسی یا حد وسط آن در آگاهی در عقل (و ضمیر هر انسان) نهفته است. (به بیان دیگر قیاس و استدلال خود را همراه دارد) در این صورت به آن «فطریات» می گویند. یا آن حد وسط و استدلال نیاز به تامل و فکر دارد؛ در این صورت به آن «حدسیات» گفته می شود. قضیه بدیهی غیر ظاهری غیر عقلی را «وهمیات» می نامند.
خواجه نصیر طوسی از اندیشمندان کم نظیر و از نوابغ علمی جهان شمرده می شود. وی در علوم مختلف دارای آثار با ارزش علمی است. از جمله ی علومی که وی در آن سرآمد است، علم منطق است. خواجه طوس در این زمینه آثار علمی مفیدی دارد؛ از جمله شرح اشارات، تجرید و اساس الاقتباس. اما از آن جا که ایشان در شرح اشارات بیشتر به توضیح و تفسیر مطالب بر اساس نظریه شیخ الرئیس ابوعلی سینا می پردازد، و در کتاب تجرید سعی و تلاش وی بر اختصار و گزیده گویی بوده است؛ از این جهت به نظر می رسد محور تحقیق در مورد نظریات منطقی خواجه را باید کتاب اساس الاقتباس قرار داد.
جایگاه بدیهیات در منطق
برای روشن شدن تقسیم بندی بدیهیات از دیدگاه خواجه نصیر، ابتدا مناسب است جایگاه بدیهیات را در علم منطق از نظر خواجه بیان کنیم: در نظر خواجه از آن جا که اکتساب و تحصیل علم در حقیقت خروج از قوه (جهل) به فعلیت (علم) است؛ بنابر این هر اکتساب و تحصیل علم باید مسبوق به علم دیگر باشد؛ یعنی ابتدا باید آگاهی به چیزی وجود داشته باشد تا بتوان از طریق آن علم به علم جدید دیگری دست یافت. (به بیان دیگر جهل و نادانی مولد علم نیست، بلکه علم و دانش از آگاهی و دانش پدید می آیند).نکته مهمی که باید توجه داشت این است که همه علوم نمی توانند اکتسابی باشند؛ زیرا سر از دور یا تسلسل در می آورد. بنابراین تمام علوم باید منتهی به علومی شوند که بدون اکتساب به دست می آیند. در اکتساب علوم تصوری به تصورات غیر اکتسابی نیاز است و در اکتساب علوم تصدیقی به علوم تصدیقی غیر اکتسابی. علوم تصدیقی غیر اکتسابی را مبادی قیاسات می نامند.
تقسیم مبادی قیاسات
خواجه طوس مبادی قیاسات را این گونه تقسیم بندی می کند: هر قضیه ای که مبدا اول برای یک قیاس است، یا مقتضی تصدیق است یا مقتضی تخیل. قضیه مقتضی تصدیق یا مفید تصدیق جزمی است یا مفید تصدیق غالبی. قضیه مفید تصدیق جزمی یا ضروری (بدیهی) است یا غیر ضروری. قضیه ضروری (بدیهی) یا ظاهری است یا غیر ظاهری؛ قضیه بدیهی ظاهری یا فقط حسی است؛ در این صورت به آن «محسوسات» گفته می شود؛ یا علاوه بر حس نیاز به امر دیگر نیز هست. اگر آن امر دیگر بیرون از محسوس باشد به آن «متواترات» می گویند. (زیرا در متواترات علاوه بر حس و شهادت عده ی زیاد، نیاز به این است که بدانیم این عده تبانی بر کذب ننمودند.) اما اگر آن امر دیگر بیرون از مشاهده حس نباشد به آن «تجربیات» گفته می شود. (زیرا در تجربیات آن امر دیگر همان تکرر مشاهده است که خارج از حس نیست.) قضیه بدیهی غیر ظاهری یا عقلی است یا غیر عقلی. قضایا بدیهی غیر ظاهری عقلی یا عقلی محض است که به آن «اولیات» می گویند. یا همراه با امری قیاسی است. آن امر قیاسی یا حد وسط آن در آگاهی در عقل (و ضمیر هر انسان) نهفته است. (به بیان دیگر قیاس و استدلال خود را همراه دارد) در این صورت به آن «فطریات» می گویند. یا آن حد وسط و استدلال نیاز به تامل و فکر دارد؛ در این صورت به آن «حدسیات» گفته می شود. قضیه بدیهی غیر ظاهری غیر عقلی را «وهمیات» می نامند.
wikifeqh: تقسیم_بندی_بدیهیات