تقریبا
/taqriban/
برابر پارسی: کم و بیش، کم وبیش، کما بیش، کمابیش، نزدیک به | ( تقریباً ) نزدیک به، نزدیک، کمابیش، کم و بیش
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
خیلی، تقریبا، بسیار، بسی، زیاد، بفراوانیدور
پیرامون، نزدیک، تقریبا، گرداگرد، بهر سو، بالاتر
تقریبا
تقریبا، پیش
نزدیک، تقریبا
تقریبا، قریبا، بطور نزدیک
تقریبا
تقریبا، تاحدی، مستقیما
تقریبا، اندکی، تاحدی، قدری، چندین، چندی، چندتا، تعدادی، کم و بیش
تقریبا، بنزدیکی
در حدود، تقریبا، قریبا
تقریبا، نسبتا، بمقدار متوسط، به میزان متوسط
تقریبا، در ان حدود، در همان نزدیکی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
کماکان ، کم و بیش ،
دورو بره
تقریبا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
اُرُن oron ( مانوی: orron ) .
تارادیک tārādik ( کردی: tārādeyak ) .
اُرُن oron ( مانوی: orron ) .
تارادیک tārādik ( کردی: tārādeyak ) .
تقریباً، حدوداً، نسبتاً: کمابیش، کم وبیش.
بوس به همه.
من شیفته ی شاهنامه ام چون زیبا یافتمش.
بوس به همه.
من شیفته ی شاهنامه ام چون زیبا یافتمش.
نزدیک به
تا گریبی = تقریباً
حدودا
تاحدودی
تاحدودی
بجای واژه تقریبا میشود از واژه پارسی درخورد بهره برد
( همچین ) بگی نگی
after a fashion
قریب بصحت
یک چند
احتمالا
تا حدودی
کم و بیش
احتمالا شاید
حدودا
کمابیش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)