تقرش

لغت نامه دهخدا

تقرش. [ ت َ ق َرْ رُ ] ( ع مص ) فراهم آمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || جمع کردن مال. ( از اقرب الموارد ). || پاک شدن از امور نابایست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کسب کردن. ( زوزنی ). ورزیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || گرفتن چیزی را اولافاولا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || چسبیدن چیزی. ( از اقرب الموارد ). || در یکدیگر رفتن نیزه ها در جنگ. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس