تقتیر

لغت نامه دهخدا

تقتیر. [ ت َ ] ( ع مص ) نفقه را بر عیال تنگ گرفتن.و قوت روزگار دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). نفقه را بر عیال تنگ کردن و قوت روز گذاردن. ( آنندراج ). تنگی کردن در نفقه عیال. ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ) : نمیتوانم که بر نفس خویش و اقارب و اتباع تنگ گیرم و به تقتیر روزگار گذرانم. ( تجارب السلف هندوشاه ص 33 ). || گوشت را برای شیر در زبیه نهادن تا بوی آن دریابد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بلند شدن بوی بریانی و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). برآمدن بوی گوشت. ( از اقرب الموارد ). || به پشم و صوف شتر دود کردن تا شکار بوی شکاری را درنیابد. || بر خاک و غبار و مانند آن برافکندن کسی را. || برانگیختن بوی. || قرین یکدیگر گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - در دادن نَفَقه به عیال و اولاد سخت گرفتن . ۲ - بو بلند کردن از غذا، گوشت .

فرهنگ عمید

۱. نفقه را بر عیال تنگ گرفتن، عیال و اولاد را در تنگی معیشت قرار دادن، در دادن نفقه بخیلی کردن.
۲. برانگیختن بوی مانند بوی بریانی، گوشت پخته، استخوان، و بخور.

پیشنهاد کاربران

بپرس