لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
متهم کردن، تقبیح کردن، علیه کسی اظهاری کردن
محکوم کردن، محکوم شدن، تقبیح کردن
تقبیح کردن، رسوا کردن
سرزنش کردن، تقبیح کردن، سخت مورد انتقاد قرار دادن
فارسی به عربی
( تقبیح کردنِ ) إبلاغٌ عن
پیشنهاد کاربران
به واسطه وسیله های قدرت به حاشیه راندن و بد جلوه دادن دیگری