تقبیح کردن


معنی انگلیسی:
condemn, decry, denounce

لغت نامه دهخدا

تقبیح کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) زشت کردن و زشت شمردن کار کسی را. قبیح گردانیدن : شبهت نکرد که دشمنی تقبیح صورت کرده است. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 346 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) زشت گفتن زشت شمردن بد گفتن .

مترادف ها

denounce (فعل)
متهم کردن، تقبیح کردن، علیه کسی اظهاری کردن

condemn (فعل)
محکوم کردن، محکوم شدن، تقبیح کردن

decry (فعل)
تقبیح کردن، رسوا کردن

objurgate (فعل)
سرزنش کردن، تقبیح کردن، سخت مورد انتقاد قرار دادن

فارسی به عربی

اشجب , وبخ
( تقبیح کردنِ ) إبلاغٌ عن

پیشنهاد کاربران

به واسطه وسیله های قدرت به حاشیه راندن و بد جلوه دادن دیگری

بپرس