تقبل کردن


برابر پارسی: پذیرا شدن، پذیرفتن

معنی انگلیسی:
assume, engage, shoulder, tempt, undertake, to accept, to undertake

لغت نامه دهخدا

تقبل کردن. [ ت َ ق َب ْ ب ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پذیرفتن و اجابت نمودن. ( ناظم الاطباء ). بعهده گرفتن. بگردن گرفتن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). تقبل نمودن : بر وفق مزاج او سخن ها گفته بودند و تقبلها و تکلفها کرده. ( جهانگشای جوینی ).

فرهنگ فارسی

بعهده گرفتن بگردن گرفتن .

مترادف ها

assume (فعل)
فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن

undertake (فعل)
عهده دار شدن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، قول دادن، متعهد شدن، تعهد کردن، متقبل شدن

subscribe (فعل)
تصدیق کردن، تصویب کردن، تقبل کردن، صحه گذاردن، ابونه شدن

فارسی به عربی

تعهد

پیشنهاد کاربران

آیا معنی پرداخت کردن هم میده؟
عهده دار شدن
undertake
پذیرفتن
قبول کردن

بپرس