تقبل کردن
برابر پارسی: پذیرا شدن، پذیرفتن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
فرض کردن، وانمود کردن، بخود بستن، گرفتن، بعهده گرفتن، انگاشتن، بخود گرفتن، پنداشتن، تقبل کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن
عهده دار شدن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، قول دادن، متعهد شدن، تعهد کردن، متقبل شدن
تصدیق کردن، تصویب کردن، تقبل کردن، صحه گذاردن، ابونه شدن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
آیا معنی پرداخت کردن هم میده؟
عهده دار شدن
پذیرفتن
قبول کردن