تقبل

/taqabbol/

مترادف تقبل: پذرفتاری، پذیرش، تعهد، تکفل، ضمان، ضمانت، قبول، کفالت، گردن گیری، پذیرفتن، به عهده گرفتن، قبول کردن

برابر پارسی: پذیرفتن، گرفتن به گردن

معنی انگلیسی:
accepting, undertaking, assumption, assurance, engagement

لغت نامه دهخدا

تقبل. [ ت َ ق َب ْ ب ُ ] ( ع مص ) پذیرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ). پذیرفتن و قبول کردن. ( غیاث اللغات ). و در دعا گویند: تقبل اﷲ اعمالکم ؛ یعنی خدای تعالی کردارهای شما را بپذیرد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ). || گرفتن چیزی. ( از اقرب الموارد ). || ضامن دادن عامل.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). ضامن گرفتن بر کار از کارکن. ( ناظم الاطباء ). || همانند شدن مرد پدر خود را. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

قبول کردن، پذیرفتن، بعهده گرفتن
۱ -( مصدر ) پذیرفتن بگردن گرفتن بعهده گرفتن . ۲ -( اسم ) پذرفتاری پذرفتگای . ۳ - هنگامی که مودی مالیات با مامور مالیات در مورد پرداخت مالیاتی که بازدید و تخمین شده بود توافق میکرد حقوق و عوارضی از او میگرفتند که تقبل نام داشت ( آق قویونلو ) . جمع : تقبلات .

فرهنگ معین

(تَ قَ بُّ ) [ ع . ] (مص م . ) پذیرفتن ، به عهده گرفتن .

فرهنگ عمید

۱. قبول کردن، پذیرفتن.
۲. به عهده گرفتن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَقَبَّلْ: قبول کن
معنی تُقْبَلَ: که قبول شود
معنی تُقُبِّلَ: قبول شد
معنی مَا تُقُبِّلَ: قبول نمی شود
معنی لَّن تُقْبَلَ: هرگز پذیرفته نمی شود
ریشه کلمه:
قبل (۲۹۴ بار)

مترادف ها

assumpsit (اسم)
تقبل، مقاطعه کاری، تقبل دیون دیگری، ادعای خسارت

پیشنهاد کاربران

تقبل = خودسِپ ( چیزی را به خود سپردن = خودسپار ی )
خودسِپ بسیار مان به accept است و بار آوایی یکسانی با آن دارد و هر دو چم پذیرش را میدهند.
در قبول ( پذیرش ) آنچه که به ما پیشنهاد شد ما مشکلی با تقبل ( خودسِپ ) آن نداریم.
تقبّل: برعهده گرفتن
خودسپاری
کلمه ( تقبل ) به معنای قبول کردن چیزی است از روی رغبت و رضا، مانند تقبل هدیه و تقبل دعا و امثال آن .

بپرس