تقبل
/taqabbol/
مترادف تقبل: پذرفتاری، پذیرش، تعهد، تکفل، ضمان، ضمانت، قبول، کفالت، گردن گیری، پذیرفتن، به عهده گرفتن، قبول کردن
برابر پارسی: پذیرفتن، گرفتن به گردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ -( مصدر ) پذیرفتن بگردن گرفتن بعهده گرفتن . ۲ -( اسم ) پذرفتاری پذرفتگای . ۳ - هنگامی که مودی مالیات با مامور مالیات در مورد پرداخت مالیاتی که بازدید و تخمین شده بود توافق میکرد حقوق و عوارضی از او میگرفتند که تقبل نام داشت ( آق قویونلو ) . جمع : تقبلات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. به عهده گرفتن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تَقَبَّلْ: قبول کن
معنی تُقْبَلَ: که قبول شود
معنی تُقُبِّلَ: قبول شد
معنی مَا تُقُبِّلَ: قبول نمی شود
معنی لَّن تُقْبَلَ: هرگز پذیرفته نمی شود
ریشه کلمه:
قبل (۲۹۴ بار)
معنی تُقْبَلَ: که قبول شود
معنی تُقُبِّلَ: قبول شد
معنی مَا تُقُبِّلَ: قبول نمی شود
معنی لَّن تُقْبَلَ: هرگز پذیرفته نمی شود
ریشه کلمه:
قبل (۲۹۴ بار)
wikialkb: تُقْبَل
مترادف ها
تقبل، مقاطعه کاری، تقبل دیون دیگری، ادعای خسارت
پیشنهاد کاربران
تقبل = خودسِپ ( چیزی را به خود سپردن = خودسپار ی )
خودسِپ بسیار مان به accept است و بار آوایی یکسانی با آن دارد و هر دو چم پذیرش را میدهند.
در قبول ( پذیرش ) آنچه که به ما پیشنهاد شد ما مشکلی با تقبل ( خودسِپ ) آن نداریم.
خودسِپ بسیار مان به accept است و بار آوایی یکسانی با آن دارد و هر دو چم پذیرش را میدهند.
در قبول ( پذیرش ) آنچه که به ما پیشنهاد شد ما مشکلی با تقبل ( خودسِپ ) آن نداریم.
تقبّل: برعهده گرفتن
خودسپاری
کلمه ( تقبل ) به معنای قبول کردن چیزی است از روی رغبت و رضا، مانند تقبل هدیه و تقبل دعا و امثال آن .