تقاود. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) برابر و هموار شدن مکان. ( از اقرب الموارد ). || بسرعت گذشتن دو تن از یکدیگر چنانکه گوئی هریک از آنان دیگری را بسرعت میکشد. ( از اقرب الموارد ). || رام شدن. || واضح و روشن گشتن راه. || راه نشان دادن و هدایت کردن. ( ناظم الاطباء ).