تقاضی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
تقاضی" بازخواست، مطالبه گر.
تقاضی . [ ت َ ] ( ع مص ) وام بازخواستن و وام بازگرفتن . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) . || خواهش نمودن . ( آنندراج ) . تقاضا کردن . ( زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .