تقاضاگر

لغت نامه دهخدا

تقاضاگر. [ ت َ گ َ ] ( ص مرکب ) خواهنده. درخواست کننده. خواستار. جوینده :
خود کرا آمد چنین دولت بدست
قطره را بحری تقاضاگر شده ست.
مولوی.
این بمن بگذار کاستادم در این
گر تقاضاگر بود هم آتشین.
مولوی.
رجوع به تقاضا و دیگر ترکیب های آن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس