جان خصم از تیغ سیمرغ افکنت بر شاخ عمر
باد لرزان در برش چون جان بنجشگ از تفک.
انوری.
مرد ثابت قدم آن است که از جا نرودور چه سرگشته بود گرد زمین همچو تفک
همچو سیمرغ که طوفان نبرد ازجایش
نه چو گنجشک که افتد بدم باد تفک.
ابن یمین ( از فرهنگ جهانگیری ).
تفک بی خطای شاه جهان نقطه از روی حرف بردارد
راست رو موشکاف صیدافگن
در یک انگشت صد هنر دارد.
کلیم.
ای میر که شرم سیدان باخته ای صد وجه برای پیسیت ساخته ای
گویی دستم سوخته داروی تفک
گویا که به پایم تفک انداخته ای
باقر کاشی ( از آنندراج ).
دلاوری تفک انداز، ز آستین قباکه خوانیش مله شد در ملاملا منکر.
نظام قاری ( دیوان ص 19 ).
|| تفنگ آهنی را نیز گفته اند. ( برهان ). تفنگ و بندوق. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تفنگ شود.تفک. [ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان زهرا در بخش بوئی-ن شهرستان قزوین که در حدود 300 تن سکنه دارد. رجوع به فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 شود.