واگذاری، انحطاط، انتقال، فساد تدریجی، نزول، تفویض اختیارات
تفویض اختیارات
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
ریش در دست دیگری یا کسی داشتن ؛ بی اختیاری در کاری. ( مجموعه مترادفات ص 71 ) . اختیار کار خود به او سپردن. ( آنندراج ) :
هرکه دل پیش دلبری دارد
ریش در دست دیگری دارد.
سعدی.
ریش در دست کسی دادن ؛ کار خود را به دیگری واگذار کردن. ( ناظم الاطباء ) .
هرکه دل پیش دلبری دارد
ریش در دست دیگری دارد.
سعدی.
ریش در دست کسی دادن ؛ کار خود را به دیگری واگذار کردن. ( ناظم الاطباء ) .