تفوق
/tafavvoq/
مترادف تفوق: استیلا، اولویت، برتری، تسلط، تفضل، رجحان، برتری جستن
برابر پارسی: برتری، مهتری، بالاتری
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) برتری یافتن . ۲ - ( اسم ) برتری . جمع : تفوفات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. برتری یافتن، برتر و بالاتر شدن.
۳. برتری و بالایی.
مترادف ها
شیوع، تفوق، پخش، نفوذ، رواج، غلبه، درجه شیوع
توانایی، تاثیر، برتری، تفوق، اعتبار، نفوذ، تجلی
سبقت، مزیت، برتری، سود، منفعت، فایده، صرفه، حسن، تفوق، بهتری
مزیت، برتری، تفوق، خوبی، رجحان، شگرفی، ممتازی، علو مقام
مزیت، برتری، تفوق، رفعت، ارشدیت، بزرگتری
سبقت، برتری، تفوق، بلندی، افراشتگی
برتری، تفوق، غلبه، رجحان
تفوق، استیلاء، تسلط، چیرگی، غلبه، سلطه، فرمانروایی، تحکم، سلطنت، فرمانفرمای
فراز، تفوق، بالا، تعالی، استیلاء
مزیت، برتری، تفوق، بهتری
فراز، تفوق، بالا، تعالی، استیلاء
برتری، تفوق، استیلاء، تسلط، پیشوایی، اولویت
برتری، تفوق، رهبری، بزرگی، ریاست، پیشوایی
برتری، تفوق، رجحان
تفوق، تقدم
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
تَفَوُّق tafavogh
توفیق یافتن. تسلط یافتن. برتری داشتن
قاعده ی تفوق حکم کیفری بر حکم حقوقی
توفیق یافتن. تسلط یافتن. برتری داشتن
قاعده ی تفوق حکم کیفری بر حکم حقوقی
توفیق یافتن
تَفَوُق
چیرگی
فوق بالایی
تفوق بالایی برتری
تفوق بالایی برتری