تفور

لغت نامه دهخدا

تفور. [ ت َ ]( اِ ) گل باشد و آن را بتازی طین گویند و بعضی با زای منقوطه نیز خوانند. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از فرهنگ رشیدی ). گل باشد که بعربی طین خوانند. ( برهان ). بمعنی گل است که بعربی طین خوانند و در برهان تفوز بر وزن تموز نیز آورده. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). گل. و قیل با زای تازی. بتازیش طین خوانند. ( شرفنامه منیری ). گل و طین و سفال. ( ناظم الاطباء ). رجوع به تفوز شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَفُورُ: فوران می کند
ریشه کلمه:
فور (۴ بار)

جوشیدن. غلیان. راغب قید شدت را بر آن افزوده است و گوید: آن در آتش و دیک و غضب گفته می‏شود یعنی در فوران آتش و غلیان دیک و برانگیخته شدن غضب به کار می‏رود. . تا چون امر ما آمد و تنور فوران کرد (آب از آن جوشید) گفتیم در آن کشتی از هر نوع یک جفت سوار کن. . چون در جهنم انداخته شوند صفیر آن را می‏شنوند و میجوشد و فوران می‏کند. . در المیزان آمده فور به معنی غلیان است سپس به طور استعاره در سرعت و عجله به کار رفته و در کاری که مهلت ندارد استعمال شده است، آیه ظاهراً راجع به جریان بدر است که رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» به اصحابش فرمود: بلی اگر صبر کنید و تقوی داشته باشید و دشمنان به این زودی بر شما بتازند پروردگارتان به شما کمک می‏کند. ممکن است فور در آیه به معنی هیجان و خروج کفار باشد یعنی اگر در این هیجان و خروجشان بر شما بتازند...

پیشنهاد کاربران

بپرس