تفهر

لغت نامه دهخدا

تفهر. [ ت َ ف َهَْ هَُ ] ( ع مص ) فراخ حال گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فراخ حال گردیدن : تفهر الرجل فی المال ؛ اتسع فیه. ( از اقرب الموارد ). || فراخ سخن گردیدن : تفهر فی الکلام ؛ اتسع فیه کَاءَنَّه مبدل من تبحر. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس