تفنیخ. [ ت َ ] ( ع مص ) چیره شدن. || خوار گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کوفتن استخوان بدون شکستگی و خون ریزی. ( از اقرب الموارد ).