تفنگ در کردن

مترادف ها

poop (فعل)
تمام شدن، قورت دادن، گوزیدن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، باد و گاز معده را خالی کردن

فارسی به عربی

موخرة السفینة

پیشنهاد کاربران

تفنگ در کردن: [عامیانه، اصطلاح] تیراندازی با تفنگ

بپرس