تفنگ خوردن. [ ت ُ ف َ خوَرْ / خُر دَ ] ( مص مرکب ) تیر خوردن. گلوله خوردن. فرود آمدن گلوله تفنگ بر بدن : به اشتهای غرض پسندان زیان ندارد تفنگ خوردن.بیدل ( از آنندراج ).ز توپ آید سلامی هر مقامش خورد یا رب تفنگی بر سلامش.محمد سعید اشرف ( ایضاً )