تفلیج. [ ت َ ] ( ع مص ) گشاده کردن دندان. ( تاج المصادر بیهقی ). || قسمت کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ): فلجوا الجزیة بینهم. ( اقرب الموارد ). || نظر کردن در کاری و تقسیم و تدبیر کردن درآن. ( از اقرب الموارد ).