تفلت

لغت نامه دهخدا

تفلت. [ ت َ ف َل ْ ل ُ ] ( ع مص ) درگذشتن چیزی از کسی. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). || رهایی یافتن. ( از اقرب الموارد ) : و قَل من رأیناه تفلت منه . ( ابن البیطار ج 1 ص 133 ). || پیکار نمودن با کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || برجستن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

تفلة. [ ت َ ف ِل َ ] ( ع ص ) نعت مؤنث است : امراءة تفلة؛ زن بدبوی. از: تَفَل ، بمعنی بدبوی گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( ازناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) رجوع به تفل شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس