[ویکی نور] تفسیر التحریر و التنویر المعروف بتفسیر ابن عاشور تألیف محمدطاهر ابن عاشور
دانش تفسیر در اندلس دارای منهج خاصی است؛ به گونه ای که پاره ای از صاحب نظران را به تحقیقات وسیعی دراین باره واداشته که از آن جمله می توان به «منهج المفسرین فی الأندلس و کیف نفهم القرآن» اشاره کرد.
محققان فوق، منهج تفسیری مفسران اندلسی را که خود یک مکتب تفسیری شده است، دارای پنج ویژگی می دانند؛ بدین شرح:
با تأمل در آثار مفسران اندلسی می توان این ویژگی ها را با اندکی تفاوت دید. ایشان در حد توان علمی و اعتقادی خود با اسرائیلیات در تفسیر مبارزه کرده اند که نمونه های فراوانی را می توان در تفاسیر آنان دید.
یکی از راه های درک روش تفسیری هر مفسر و همچنین جایگاه تفسیر وی، مراجعه به منابع تفسیری او است. ابن عاشور در این تفسیر منابع فراوان و مختلفی را مورد مراجعه قرار داده است که از آن جمله می توان به: الکشاف، المحرر الوجیز، مفاتیح الغیب و درة التنزیل اشاره کرد. با نگاهی اجمالی به این منابع پی می بریم که پاره ای از آنها علاوه بر توجه لازم به لغت، تلاش فراوانی در اشراب عقل گرایی در تفسیر نموده و کوشش کرده اند که سمت وسوی تفسیر را تحقیقی کنند.
ابن عاشور ضمن رعایت اصول کلی حاکم بر تفاسیر مغرب اسلامی در تمام تفسیرش، در هر سوره ای ابتدا به تبیین نام سوره می پردازد؛ به دنبال آن ترتیب سوره را از جهت نزول مطرح می کند؛ سپس عدد آیات و آرای اختلافی را بررسی می کند؛ بعد از این به اهداف و مقاصد سوره می پردازد.
دانش تفسیر در اندلس دارای منهج خاصی است؛ به گونه ای که پاره ای از صاحب نظران را به تحقیقات وسیعی دراین باره واداشته که از آن جمله می توان به «منهج المفسرین فی الأندلس و کیف نفهم القرآن» اشاره کرد.
محققان فوق، منهج تفسیری مفسران اندلسی را که خود یک مکتب تفسیری شده است، دارای پنج ویژگی می دانند؛ بدین شرح:
با تأمل در آثار مفسران اندلسی می توان این ویژگی ها را با اندکی تفاوت دید. ایشان در حد توان علمی و اعتقادی خود با اسرائیلیات در تفسیر مبارزه کرده اند که نمونه های فراوانی را می توان در تفاسیر آنان دید.
یکی از راه های درک روش تفسیری هر مفسر و همچنین جایگاه تفسیر وی، مراجعه به منابع تفسیری او است. ابن عاشور در این تفسیر منابع فراوان و مختلفی را مورد مراجعه قرار داده است که از آن جمله می توان به: الکشاف، المحرر الوجیز، مفاتیح الغیب و درة التنزیل اشاره کرد. با نگاهی اجمالی به این منابع پی می بریم که پاره ای از آنها علاوه بر توجه لازم به لغت، تلاش فراوانی در اشراب عقل گرایی در تفسیر نموده و کوشش کرده اند که سمت وسوی تفسیر را تحقیقی کنند.
ابن عاشور ضمن رعایت اصول کلی حاکم بر تفاسیر مغرب اسلامی در تمام تفسیرش، در هر سوره ای ابتدا به تبیین نام سوره می پردازد؛ به دنبال آن ترتیب سوره را از جهت نزول مطرح می کند؛ سپس عدد آیات و آرای اختلافی را بررسی می کند؛ بعد از این به اهداف و مقاصد سوره می پردازد.