تفسانیدن

لغت نامه دهخدا

تفسانیدن. [ ت َ دَ ] ( مص ) تبسانیدن. گرم کردن : اثر نزدیکی آفتاب اندر گرم کردن هوا چندان نیست که اثر مداومت تفسانیدن او... ( ذخیره خوارزمشاهی ). و چون آفتاب بگردد هر ساعت دورتر میشود و عکس تفسانیدن اوبشهر باز آید. ( ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به تفساندن و تبسانیدن و تب و تاب و تف و تفس و تفسیدن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس