تفسان

لغت نامه دهخدا

تفسان. [ ت َ ]( نف ) به غایت گرم. ( جهانگیری ) ( غیاث اللغات ). گرم. ( آنندراج ). تفسیده یعنی گرم شده. ( فرهنگ رشیدی ). گرم و تابدار و به غایت گرم. ( ناظم الاطباء ) :
اگر میرد چراغ درد و داغم
پی احیا دم تفسان برآرم.
ظهوری ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که از گرمی آفتاب یا آتش داغ شده باشد داغ .

فرهنگ معین

(تَ ) (ص فا. ) چیزی که از گرمی آفتاب یا آتش داغ شده باشد.

فرهنگ عمید

چیزی که از حرارت آفتاب یا آتش داغ شده باشد، گرم، داغ.

پیشنهاد کاربران

بپرس