تفریع
لغت نامه دهخدا
سبز دریاکه برآشوبد و برخیزد موج
که ز بیم غرقش خلق بود اندروا
نه عطابخش تر از خواجه که خوشنود بود
آن وزیر ملک مشرق تاج الامرا.
و این صنعت در شعر فارسی رونقی ندارد. ( المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 279 ).
قرار دادن چیزی پس از چیز دیگر بخاطر احتیاج شی سابق به لاحق.( از تعریفات جرجانی ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. سربلند ساختن.
۳. پراکندن، از هم جدا کردن.
پیشنهاد کاربران
تفریع از فرع مثل فروع دین، شاخه یا شاخه شدن از یک اصل که منظور زیرمجموعه بودن آن را برساند یا کم اهمیت از اصل یا مقدم بودن اصل بر آنرا. مثال:
"إنّا أنزلنا إلیک الکتب بالحقّ فاعبد اللّه مخلصًا له الدین، زمر آیه2". نزول کتاب آسمانی ( قرآن ) و نعمتی است درخور شکر و شایسته عبادت خالصانه خدا و اطاعت محض از او. برداشت یاد شده از تفریع ( یعنی فرع دانستن ) جمله �فاعبد اللّه مخلصاً له الدین�، بر جمله ( مفهوم اصالی ) �إنّا أنزلنا إلیک الکتاب� به دست می آید.
... [مشاهده متن کامل]
"إنّا أنزلنا إلیک الکتب بالحقّ فاعبد اللّه مخلصًا له الدین، زمر آیه2". نزول کتاب آسمانی ( قرآن ) و نعمتی است درخور شکر و شایسته عبادت خالصانه خدا و اطاعت محض از او. برداشت یاد شده از تفریع ( یعنی فرع دانستن ) جمله �فاعبد اللّه مخلصاً له الدین�، بر جمله ( مفهوم اصالی ) �إنّا أنزلنا إلیک الکتاب� به دست می آید.
... [مشاهده متن کامل]