تفریع

لغت نامه دهخدا

تفریع. [ ت َ ] ( ع مص ) ببالا برشدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). برآمدن بر کوه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). || به نشیب فروشدن. ( تاج المصادر بیهقی ). از بالای کوه فرود آمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || چیزی را فرع کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). || برآوردن مسئله ها را از اصل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فَرَع کشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). کشتن فرع را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). ذبح کردن فرع را. || فزونی و فخر کردن در قوم خود. || تفریق بین قوم خود و دیگران. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح بدیع ) آن است که شاعر وصفی آغاز کند به صیغت نفی و گوید نیست فلان چیز که چنین و چنین است و نیست فلان چیز که چنین و چنین است بهتر از فلان. یا بیشتر از فلان. و این صنعت در اشعار عرب بسیار است و اما در اشعار عجم چنان باشد که صیغت نفی در تشبیه تفضیل بکار دارند چنانکه گفته اند:
سبز دریاکه برآشوبد و برخیزد موج
که ز بیم غرقش خلق بود اندروا
نه عطابخش تر از خواجه که خوشنود بود
آن وزیر ملک مشرق تاج الامرا.
و این صنعت در شعر فارسی رونقی ندارد. ( المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 279 ).
قرار دادن چیزی پس از چیز دیگر بخاطر احتیاج شی سابق به لاحق.( از تعریفات جرجانی ).

فرهنگ فارسی

ببالا بر شدن

فرهنگ عمید

۱. برآمدن.
۲. سربلند ساختن.
۳. پراکندن، از هم جدا کردن.

پیشنهاد کاربران

تفریع از فرع مثل فروع دین، شاخه یا شاخه شدن از یک اصل که منظور زیرمجموعه بودن آن را برساند یا کم اهمیت از اصل یا مقدم بودن اصل بر آنرا. مثال:
"إنّا أنزلنا إلیک الکتب بالحقّ فاعبد اللّه مخلصًا له الدین، زمر آیه2". نزول کتاب آسمانی ( قرآن ) و نعمتی است درخور شکر و شایسته عبادت خالصانه خدا و اطاعت محض از او. برداشت یاد شده از تفریع ( یعنی فرع دانستن ) جمله �فاعبد اللّه مخلصاً له الدین�، بر جمله ( مفهوم اصالی ) �إنّا أنزلنا إلیک الکتاب� به دست می آید.
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس