تفره

لغت نامه دهخدا

( تفرة ) تفرة. [ ت ِ رَ / ت ُ رَ/ ت ُ ف َ رَ / ت َ ف ِ رَ ] ( ع اِ ) مغاکچه لب بالایین.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نقره ای بر وسط لب بالا. ( از اقرب الموارد ). دایره ای که زیر بینی ،در وسط لب زبرین است. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

تفرة. [ ت َ ف ِ رَ ] ( ع اِ ) گیاهی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یک نوع گیاهی. ( ناظم الاطباء ). || سبزه نودمیده و گیاه ریزه که زیر درخت روید یا گیاه ریزه که مواشی چریدنش نتواند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

گیاهی است

پیشنهاد کاربران

در گفتار لری کرانه دز:
تَفِره زدن ( بسیار پرکاربرد ) = کوشش و خواستن برای کسی یا چیزی
در مَثل:
خیلی برای فلانی تَفره زدم تا فلان چیز را بدست آورد= خیلی برای فلانی کوشش کردم تا فلان چیز را بدست آورد
هر کسی تَفره ی خودش را می زند = هر کسی برای خودش کوشش می کند.

بپرس