تفرغ

لغت نامه دهخدا

تفرغ. [ ت َ ف َرْ رُ ] ( ع مص ) واپرداختن. ( تاج المصادر بیهقی ). پرداختن. ( زوزنی ) ( دهار ). پرداختن از کاری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( ازاقرب الموارد ). || فراغت کردن خود را به جهت کاری. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).بذل کوشش و جهد کردن در کاری. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ فَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - فارغ شدن از کاری . ۲ - در کاری جدیت کردن .

فرهنگ عمید

۱. از کاری فارغ شدن، دست از کار کشیدن.
۲. برای کاری آماده شدن.
۳. در امری جهد کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس