تفرطح. [ ت َ ف َ طُ ] ( ع مص )این کلمه در ترجمه فرانسه ابن البیطار ( ج 1 ص 121 ) بمعنی صاف کردن و سرراست کردن و در دزی ( ج 2 ص 255 ) بمعنی پهن کردن آمده و گونه های دیگر این کلمه را تفرطخ و تفرطب و مفلطح و مبلطح آورده است. ابن البیطار آرد: الرازی فی کتاب ابدال الادویه هو دواء هندی یشبه البندق الا ان فیه تفرطحاً قلیلاً الی الغبرة ما هو واذا حرکته تحرک فی وسط لبه و اذا کسرته انفلق عن لب شبیه بلب البندق... ( مفردات ابن البیطار ج 1 ص 51 ).