تفتین

/taftin/

مترادف تفتین: دوبه هم زنی، سخن چینی، نمامی، شورشگری، غمز، فتنه انگیزی، فساد، فسادانگیزی، آشوبش، فتنه انگیختن، آشوب به پا کردن

معنی انگلیسی:
exciting a sedition, troublemaking

لغت نامه دهخدا

تفتین. [ ت َ ] ( ع مص ) به فتنه افکندن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ). در فتنه افگندن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || فتنه و آشوب برانگیختن و هنگامه و غوغا برپا نمودن و برآغالالیدن. ( ازناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) آشوب کردن ، فتنه انداختن .

فرهنگ عمید

فتنه انگیختن، فتنه افکندن، آشوب کردن، فتنه برپا کردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس