تفتیح

/taftih/

لغت نامه دهخدا

تفتیح. [ ت َ ] ( ع مص ) گشاده کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). گشادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بازشدگی و گشوده گردیدن مانع و سد. ( ناظم الاطباء ). || بشکفانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بشکافانیدن. ( زوزنی ).

فرهنگ فارسی

۱ -( مصدر ) بار کردنگشودن تفتیح سدد . ۲ - ( اسم ) گشایش . جمع : تفتیحات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) باز کردن ، گشودن .

فرهنگ عمید

گشودن، باز کردن.

پیشنهاد کاربران

لطفا کسی اینجا بتواند کمکم کند: اینجا تفتیح چه معنا دارد:
مورخه ى هفتم شوال که هشت درِ بهشت تفتیح، و لیالی دُرَرِ علوم و معارف را تصفیه و تجلیه و تلمیح

بپرس