تفته جگر

لغت نامه دهخدا

تفته جگر. [ ت َ ت َ / ت ِ ج ِ گ َ ] ( ص مرکب ) کنایه از عاشق باشد. ( برهان ). عاشق مهجور. ( انجمن آرا ). عاشق.( ناظم الاطباء ). || جگرسوخته :
قرصه شمس شود قرصه ریوند ز لطف
بهر تفته جگران کآفت گرما بینند.
خاقانی.
|| کسی را گویند که علت دق داشته باشد. ( برهان ). گرفتار بیماری دق و تب لازم. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - گرفتار بیماری دق گرفتار بیماری تب لازم . ۲ - عاشق .

فرهنگ عمید

۱. بیمار مبتلا به سل یا تب لازم.
۲. عاشق دل سوخته.

پیشنهاد کاربران

بپرس