تفتح

لغت نامه دهخدا

تفتح. [ ت َ ف َت ْ ت ُ ] ( ع مص ) گشاده شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). گشاده گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مطاوع تفتیح ابواب ،یقال : فتح الابواب فتفتحت. ( از اقرب الموارد ). || شکفتن گل. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). || بلند کردن آواز در سخن به افتخار علم و ادبی که دارد. ( از اقرب الموارد ). || برتری جستن بر کسی به مال یا به دانش. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - از هم باز شدن . ۲ - شکفتن .

فرهنگ معین

(تَ فَ تُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) گشوده شدن ، باز شدن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَا تُفَتَّحُ: گشوده نمی شود
ریشه کلمه:
فتح (۳۸ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس