( ه ) های پسوند ساز :
1. بن مضارع با ــه >>> اسم: که حالت و احساس و کاری را بیان می کند و به آن چیز نسبت می دهد!
نمونه: گریه، خنده، ناله، اندیشه، ستیزه، رخساره، آمیزه، آموزه، انگیزه ( از مصدر انگیختن ) ، گزینه، آرایه، پیرایه، گیره، پوشه، تره، دنده
2. اسم با ــه >>> اسم: که ( ه ) در اینجا رابطه ی شباهت و همانندی با اسم برقرار می کند!
مانند: دماغه، دهنه، دندانه، زبانه، گردنه، دسته، پایه، بدنه، پیکره،
ریشه، ساقه، شاخه، پوسته، شیره، زمینه، ماله، خمیره، کفه
3. صفت با ــه >>> اسم: که ( ه ) در اینجا پسوند اسم ساز و شاخص فارسی است و رابطه ی چشمگیر، بزرگ کننده و برتری دهندگی را با صفت برقرار می کند!
مانند: سپیده ( سفیده ) ، زرده، سبزه، شوره، امروزه، سیاهه ( یکی از برابرهای پارسی واژه فرانسوی: لیست >>> چون بر کاغذ سفید اگر چیزی بنویسیم سیاه می شود! ) ، پنجه ( پنج انگشت ) ، گرمه، سرده - هفته، دهه، چهله ( چلّه ) ، ساله، سَده، هزاره
در جمله تأکیدی ( حالت و احساسات ) یا به جای ( ( است، هست ) ) در پایان واژه: هنگامی که واژه ای، نقش نمای اضافه داشته باشد ولی در پایان جمله قرار گیرد یا هنگامی که واژه ای را می خوانیم، نگهداشته شویم یا پس از آن جمله دنباله دار ( ادامه وار ) نباشد >>> پایانش ( ه ) می گذاریم و ( ه ) ، همانند نقش نمای اضافه یا ( ( است، هست ) ) بکار می رود!
در جمله عادی و روان ( رایج ) : هنگامی که جمله دنباله دار ( ادامه وار ) باشد؛ واژه یمان بین جمله و در پیوند ( مضاف ) به واژه ای دیگر ( مضاف الیه ) باشد >>> با نقش نمای اضافه ( ــِــ ) میاید!
نمونه ای از تفاوت هایشان: برای این کار خیلی زوده! ( ( زود است ) ) >>> زودِ که این کار را انجام دهیم
این چه کاریه! ( ( کاری است ) ) >>> کاریِ که شده
مهمه ( ( مهم است ) ) ، چجوری زندگی می کنیم! >>> اینجا جای مهمِ کتاب می باشد
در اتاق، گوشیه ( ( گوشی هست که ) ) ، زنگ می خوره! >>> گوشیِ تو زنگ خورد
دختره ( ( دختر هست ) ) ، مثلِ پسره ( ( پسر هست ) ) ، باهوش بود! >>> آن ها، دخترِ پادشاه و پسرِ فرمانروا بودند
هم سنجی ( مقایسه ) و پیکار ( رقابت ) بین اسم ناشناخته و اسم ساده یا مشتق:
هنگامی که اسمی ساده یا مشتق باشد، دیگر نمی توان اسم ناشناخته را همانند آن نوشت؛هر چند ( حتی ) اگر جمله تأکیدی ( حالت، احساسات ) هم باشد، چون ممکن است با اون واژه اشتباه گرفته شود!
مانند:شبه ( مانندِ ) ، شبه ( شبِ تاریک ولی اگه بدون اسم"مضاف" بیاد >>> یه شبه ) / ماله ( ابزار بنایی ) - ماله ( از آنِ کسی >>> مالِ ) /حقّه ( مکر و حیله ) - حقّه ( حق کسی >>> حقِّ ) /خاله ( خواهر مادر ) - خاله ( خال سیاه کسی >>> خالِ ) /مُرده ( جسد ) - مَرده ( شخص جوانمرد یا آقا >>> مَردِ ) /یارانه ( برابر پارسی سوبسید ) - یارانه ( دوستانِ کسی >>> یارانِ ) /دسته ( چیزی که با دست، کار کند ) - دسته ( دستِ کسی >>> دستِ ) /نامه ( نوشته ای در بسته کاغذ ) - نامه ( نامِ کسی >>> نامِ ) /خاطره ( یادمان ) - خاطره ( برای کسی ) >>> خاطرِ مانند: بخاطرِ کسی ) /دله ( دزد، ولگرد ) - دله ( قلبِ کسی ) >>> دلِ و. . .
هم سنجی ( مقایسه ) و پیکار ( رقابت ) بین جمله عادی و روان ( رایج ) و جمله تأکیدی ( حالت و احساسات ) :
هنگامی که جمله عادی باشه به شکل هنجار و معمول می نویسیم ولی اگر جمله تأکیدی و حالتی باشه به شکل احساسی و آخرش ( ه ) می گیرد!
نمونه ای از تفاوت هایشان: مهم نیست قفل ها دستِ کیه، مهم " اینه" که کلیدها دست خداست ( دکتر علی شریعتی ) >>> شما در مسابقه برنده شدید/من: آره " اینه!"، خودشه!
من: "خوبیِ" تو را هرگز فراموش نمی کنم >>> عجب بازیِ خفن و "خوبیه!"
"همینِ" که جامعه ما پیشرفت نمی کند >>> گل توسط ایران زده شد!/من: آره، "همینه!"، خودشه!
( ( یه پیشنهاد به دوستان که تیکه کلام "Yes" دارند: گرچه میدونم رها کردن یه کاری که با اون سرشته شدین ( عجین شدین ) کارِ دشواریه ( دشواری هست ) ولی اگه خواستید، می تونید به جای واژه ی انگلیسی "Yes" از واژه ی فارسیِ " آره!" استفاده بکنید ) )
هم سنجی بین جمله ای که ( یه یا یک ) دارد با جمله ی تأکیدی ( حالت و احساسات ) :
جمله ای که با "یه" شروع می شود می توان پیش از آن یک کاما، بَندَک ( ویرگول ) گذاشت تا با جمله تأکیدی اشتباه نشود!
نمونه ای از تفاوت هایشان: چطوریه، حال و هوای شما؟ >>> چطور، یه کسی را دوست بدارم
حاضریه، ما پس چی شد؟ >>> علی حاضرِ ، یه کاری بکنه!
داریوش یکم هخامنشی >>> یه کم به خودت بیا!
همچنین در کلمه هایی که نمی توان تنها در پایانش "ه" گذاشت، می توان از همزه همراه با "ه" >>> ( ئه ) استفاده کرد!
نمونه:
آشنائه >>> آشنا هست
این خیلی زیبائه >>> این خیلی زیبا هست
این مالِ توئه >>> این مالِ تو هست
همه چیز برام نوئه >>> همه چیز برام نو ( جدید ) هست
1. بن مضارع با ــه >>> اسم: که حالت و احساس و کاری را بیان می کند و به آن چیز نسبت می دهد!
نمونه: گریه، خنده، ناله، اندیشه، ستیزه، رخساره، آمیزه، آموزه، انگیزه ( از مصدر انگیختن ) ، گزینه، آرایه، پیرایه، گیره، پوشه، تره، دنده
2. اسم با ــه >>> اسم: که ( ه ) در اینجا رابطه ی شباهت و همانندی با اسم برقرار می کند!
مانند: دماغه، دهنه، دندانه، زبانه، گردنه، دسته، پایه، بدنه، پیکره،
ریشه، ساقه، شاخه، پوسته، شیره، زمینه، ماله، خمیره، کفه
3. صفت با ــه >>> اسم: که ( ه ) در اینجا پسوند اسم ساز و شاخص فارسی است و رابطه ی چشمگیر، بزرگ کننده و برتری دهندگی را با صفت برقرار می کند!
مانند: سپیده ( سفیده ) ، زرده، سبزه، شوره، امروزه، سیاهه ( یکی از برابرهای پارسی واژه فرانسوی: لیست >>> چون بر کاغذ سفید اگر چیزی بنویسیم سیاه می شود! ) ، پنجه ( پنج انگشت ) ، گرمه، سرده - هفته، دهه، چهله ( چلّه ) ، ساله، سَده، هزاره
در جمله تأکیدی ( حالت و احساسات ) یا به جای ( ( است، هست ) ) در پایان واژه: هنگامی که واژه ای، نقش نمای اضافه داشته باشد ولی در پایان جمله قرار گیرد یا هنگامی که واژه ای را می خوانیم، نگهداشته شویم یا پس از آن جمله دنباله دار ( ادامه وار ) نباشد >>> پایانش ( ه ) می گذاریم و ( ه ) ، همانند نقش نمای اضافه یا ( ( است، هست ) ) بکار می رود!
در جمله عادی و روان ( رایج ) : هنگامی که جمله دنباله دار ( ادامه وار ) باشد؛ واژه یمان بین جمله و در پیوند ( مضاف ) به واژه ای دیگر ( مضاف الیه ) باشد >>> با نقش نمای اضافه ( ــِــ ) میاید!
نمونه ای از تفاوت هایشان: برای این کار خیلی زوده! ( ( زود است ) ) >>> زودِ که این کار را انجام دهیم
این چه کاریه! ( ( کاری است ) ) >>> کاریِ که شده
مهمه ( ( مهم است ) ) ، چجوری زندگی می کنیم! >>> اینجا جای مهمِ کتاب می باشد
در اتاق، گوشیه ( ( گوشی هست که ) ) ، زنگ می خوره! >>> گوشیِ تو زنگ خورد
دختره ( ( دختر هست ) ) ، مثلِ پسره ( ( پسر هست ) ) ، باهوش بود! >>> آن ها، دخترِ پادشاه و پسرِ فرمانروا بودند
هم سنجی ( مقایسه ) و پیکار ( رقابت ) بین اسم ناشناخته و اسم ساده یا مشتق:
هنگامی که اسمی ساده یا مشتق باشد، دیگر نمی توان اسم ناشناخته را همانند آن نوشت؛هر چند ( حتی ) اگر جمله تأکیدی ( حالت، احساسات ) هم باشد، چون ممکن است با اون واژه اشتباه گرفته شود!
مانند:شبه ( مانندِ ) ، شبه ( شبِ تاریک ولی اگه بدون اسم"مضاف" بیاد >>> یه شبه ) / ماله ( ابزار بنایی ) - ماله ( از آنِ کسی >>> مالِ ) /حقّه ( مکر و حیله ) - حقّه ( حق کسی >>> حقِّ ) /خاله ( خواهر مادر ) - خاله ( خال سیاه کسی >>> خالِ ) /مُرده ( جسد ) - مَرده ( شخص جوانمرد یا آقا >>> مَردِ ) /یارانه ( برابر پارسی سوبسید ) - یارانه ( دوستانِ کسی >>> یارانِ ) /دسته ( چیزی که با دست، کار کند ) - دسته ( دستِ کسی >>> دستِ ) /نامه ( نوشته ای در بسته کاغذ ) - نامه ( نامِ کسی >>> نامِ ) /خاطره ( یادمان ) - خاطره ( برای کسی ) >>> خاطرِ مانند: بخاطرِ کسی ) /دله ( دزد، ولگرد ) - دله ( قلبِ کسی ) >>> دلِ و. . .
هم سنجی ( مقایسه ) و پیکار ( رقابت ) بین جمله عادی و روان ( رایج ) و جمله تأکیدی ( حالت و احساسات ) :
هنگامی که جمله عادی باشه به شکل هنجار و معمول می نویسیم ولی اگر جمله تأکیدی و حالتی باشه به شکل احساسی و آخرش ( ه ) می گیرد!
نمونه ای از تفاوت هایشان: مهم نیست قفل ها دستِ کیه، مهم " اینه" که کلیدها دست خداست ( دکتر علی شریعتی ) >>> شما در مسابقه برنده شدید/من: آره " اینه!"، خودشه!
من: "خوبیِ" تو را هرگز فراموش نمی کنم >>> عجب بازیِ خفن و "خوبیه!"
"همینِ" که جامعه ما پیشرفت نمی کند >>> گل توسط ایران زده شد!/من: آره، "همینه!"، خودشه!
( ( یه پیشنهاد به دوستان که تیکه کلام "Yes" دارند: گرچه میدونم رها کردن یه کاری که با اون سرشته شدین ( عجین شدین ) کارِ دشواریه ( دشواری هست ) ولی اگه خواستید، می تونید به جای واژه ی انگلیسی "Yes" از واژه ی فارسیِ " آره!" استفاده بکنید ) )
هم سنجی بین جمله ای که ( یه یا یک ) دارد با جمله ی تأکیدی ( حالت و احساسات ) :
جمله ای که با "یه" شروع می شود می توان پیش از آن یک کاما، بَندَک ( ویرگول ) گذاشت تا با جمله تأکیدی اشتباه نشود!
نمونه ای از تفاوت هایشان: چطوریه، حال و هوای شما؟ >>> چطور، یه کسی را دوست بدارم
حاضریه، ما پس چی شد؟ >>> علی حاضرِ ، یه کاری بکنه!
داریوش یکم هخامنشی >>> یه کم به خودت بیا!
همچنین در کلمه هایی که نمی توان تنها در پایانش "ه" گذاشت، می توان از همزه همراه با "ه" >>> ( ئه ) استفاده کرد!
نمونه:
آشنائه >>> آشنا هست
این خیلی زیبائه >>> این خیلی زیبا هست
این مالِ توئه >>> این مالِ تو هست
همه چیز برام نوئه >>> همه چیز برام نو ( جدید ) هست
راستش یکسالی با این ( یِ ) نوشتم، هرچند می دونستم بیشتر دوستان خودشان کاربلد هستند و به خوبی می دانند که این ( یه ) درست است ولی چون می خواستم فرهنگستان و دوستان فرهیخته رو به این چالش فرابخونم، یه یکسالی بردباری پیشه کردم و با این ( یِ ) نوشتم تا واکنش آن ها را نسبت به این چالش بسنجم؛گرچه جز اشتباه خواندن آن و دست انداختن همچین نوشته ای، چیز زیادی بدست نیاوردم ولی چشمداشتم که آن ها دادیک های ( قانون های ) آن را بیابند؛ نه این که سطحی نگر باشند و تنها رُویه ای از آن را ببینند!
به هر حال پوزش می طلبم، اگه یکسالی با این ( ی ) نوشتم، از امروز دیگر با این ( یه ) می نویسم و نوشته های پیشین خود را هم ویرایش می کنم!
( ه ) های ساده:
یادآوری از واژه چالش: اگر کُل واژه با معنای تجزیه اش تطابق نداشته باشد یا ردپای واژه ی کُل در واژه ی تجزیه ای ( جدا شده ) وجود نداشته باشد یا معنی واژه ی تجزیه ای با واژه ی کُل فرق کند >>>>> ساده
مثال: چالش: جنگ و جدال و. . . >>>>> چال: حفره، گودال - چاله ــِــ ش
مانند: دانه، ستاره، پرنده، مدرسه، کوزه، جعبه، استفاده،
میوه، آماده، سایه، پنبه، خانه ( خان ) ، نامه، بنده
نکته های با ارزش:
این بخش را به همراه دسته دوم چند املایی ها، بخش ( ج ) بخوانید!
1. یادآوری از واژه خندوانه: امروزه کسره ای که میان واژه است، پسوند ( تکواژ ) نیست و فقط افزایش آوایی است!
مانند: روزِگار، رستِگار، نویسندِگان، خزندِگان، بچِگی ( بَچ:مخفف بچه ) ، زندِگی و. . .
اگر به شکل جدا نوشته شود باید ( ه ) آن را گذاشت!
( ( بنابراین " یه یا یک " درست است!
مانند: که، چه، بِه ( حرف اضافه و مخفف بهتر ) ، بَه ( آفرین - خوشامد: بَه بَه! ) ، خه، نَِه ( در فعل امر نهی ( پیشگیری ) : نَرو - در فعل امر نفی ( راندن ) : نِمیرَم ) و. . . ) )
ولی اگر به شکل چسبیده نوشته شوند کسره ( ــِــ ) یا فتحه ( ــَــ ) می گیرند!
مانند: په په ( پِپه: بازیکن پرتغال ) - خه خه خه ( خِخِخ: مخفف خندیدن ) - تَه ران ( تَِهران ) - که که ( کِکه! )
ضمیرهای پیوسته شخصی ( ــَــ م، ــَــ ت، ــَــ ش، ــِــ تان، ــِــ شان، ــِــ مان ) : راهه من ( راهَم ) ، راهه تو ( راهِتو ) ، برای تو ( برایَت، براتو ) ، جای شما یا آن ( جایَش، جاش ) ، هدیه تان ( هدیِتان ) - راهه شان ( راهِشان ) - زندگی مان ( زندگیِمان )
حرف اضافه با واژه ای دیگر: به جای ( بِجای ) - به زودی ( بزودی ) - به دست بیاور ( بدست بیاور ) - کان ( که آن ) - نه ترس ( نترس ) - چه را ( چِرا ) - چه جوری ( چِجوری ) - چه طوری ( چِطوری )
2. حروف اضافه ساده ای که کسره، مال و برای خودشان هست >>> نقش نمای اضافه ندارند!
حرف اضافه ساده: برایِ، بدونِ، غیرِ، ضدِّ، مثلِ، مانندِ، شاملِ، عنوانِ و. . .
حرف اضافه مرکّب: به محضِ، به مجردِ، به عنوانِ، به جایِ، به خاطرِ، به غیرِ، در برابرِ، در قبالِ، در میانِ، در خصوصِ، در مقابلِ و. . .
چند نوع ( ی ) داریم:
1. یای نکره ساز: در جمله معنی >>> یک یا آن - هیچ می دهد!
مانند: مردی آمد >>> یک یا آن مرد آمد
کسی به کمک او نیامد >>> هیچ کس به کمک او نیامد!
2. یای نقش نمای اضافه یا رابطه: کمک هایِ مردمی، شادی هایِ بسیار - خدایِ بزرگ، سرمایِ شدید
3. یای اضافه ( صامت میانجی ) : پای، جای، بوی، خوی، رُوی، موی، جوی، خدای
( ( که بیشتر با ضمیرهای شخصی مفرد و جمع می آید! مانند: پاییدن، جاینده، بوییدن، روییم، مویم، جویید، خدایم ) )
4. یای نسبت: که پسوند است و تکواژ به حساب می آید!
الف ) نسبت مکان و جایی: شیرازی، اصفهانی، مشهدی، کرمانی - ایرانی، آمریکایی، انگلیسی
ب ) نسبت به چیزی ( گاهی معنی مانندی یا شباهت می دهد! ) : ارغوانی، آبی، زردی، طلایی ( ی نخست صامت میانجی و ی بعدی پسوند نسبت ) - گوشی ( تلفن ) ، گِلی، گُلی، کتابی، خورشیدی، ماهی ( شبیه ماه ) ، گرمی، سردی
پ ) نسبت به کسی یا شخصی: محمدی، شیرزادی، ابراهیمی، خسروی، علوی، عیسوی
ت ) پسوند شغلی و کاری: کبابی، سمساری، بقالی، کارگری، آهنگری، نانوایی ( ی نخست صامت میانجی و ی بعدی پسوند نسبت )
ث ) پسوند دارندگی: نامی، هنری، شهری
ج ) پسوند مفعولی یا انجام شدگی: زندانی ( به زندان انداخته شده ) ، نهانی ( پنهان شده ) ، انباری ( انبار شدگی )
چ ) پسوند لیاقت ( شایستگی ) : دیدنی، شنیدنی، خواندنی، نوشتنی، رفتنی، خوردنی، مُردنی
ح ) پسوند مصدری یا جانشین هستی، بودن: مسلمانی ( مسلمان هستی، بودی ) ، آدمی ( آدم هستی، بودی ) ، راحتی ( راحت هستی، بودی ) ، مُطربی ( مطرب هستی، بودی ) ، حاضری ( حاضر هستی، بودی ) ، خوبی ( خوب هستی، بودی ) ، چطوری ( چطور هستی، بودی )
به هر حال پوزش می طلبم، اگه یکسالی با این ( ی ) نوشتم، از امروز دیگر با این ( یه ) می نویسم و نوشته های پیشین خود را هم ویرایش می کنم!
( ه ) های ساده:
یادآوری از واژه چالش: اگر کُل واژه با معنای تجزیه اش تطابق نداشته باشد یا ردپای واژه ی کُل در واژه ی تجزیه ای ( جدا شده ) وجود نداشته باشد یا معنی واژه ی تجزیه ای با واژه ی کُل فرق کند >>>>> ساده
مثال: چالش: جنگ و جدال و. . . >>>>> چال: حفره، گودال - چاله ــِــ ش
مانند: دانه، ستاره، پرنده، مدرسه، کوزه، جعبه، استفاده،
میوه، آماده، سایه، پنبه، خانه ( خان ) ، نامه، بنده
نکته های با ارزش:
این بخش را به همراه دسته دوم چند املایی ها، بخش ( ج ) بخوانید!
1. یادآوری از واژه خندوانه: امروزه کسره ای که میان واژه است، پسوند ( تکواژ ) نیست و فقط افزایش آوایی است!
مانند: روزِگار، رستِگار، نویسندِگان، خزندِگان، بچِگی ( بَچ:مخفف بچه ) ، زندِگی و. . .
اگر به شکل جدا نوشته شود باید ( ه ) آن را گذاشت!
( ( بنابراین " یه یا یک " درست است!
مانند: که، چه، بِه ( حرف اضافه و مخفف بهتر ) ، بَه ( آفرین - خوشامد: بَه بَه! ) ، خه، نَِه ( در فعل امر نهی ( پیشگیری ) : نَرو - در فعل امر نفی ( راندن ) : نِمیرَم ) و. . . ) )
ولی اگر به شکل چسبیده نوشته شوند کسره ( ــِــ ) یا فتحه ( ــَــ ) می گیرند!
مانند: په په ( پِپه: بازیکن پرتغال ) - خه خه خه ( خِخِخ: مخفف خندیدن ) - تَه ران ( تَِهران ) - که که ( کِکه! )
ضمیرهای پیوسته شخصی ( ــَــ م، ــَــ ت، ــَــ ش، ــِــ تان، ــِــ شان، ــِــ مان ) : راهه من ( راهَم ) ، راهه تو ( راهِتو ) ، برای تو ( برایَت، براتو ) ، جای شما یا آن ( جایَش، جاش ) ، هدیه تان ( هدیِتان ) - راهه شان ( راهِشان ) - زندگی مان ( زندگیِمان )
حرف اضافه با واژه ای دیگر: به جای ( بِجای ) - به زودی ( بزودی ) - به دست بیاور ( بدست بیاور ) - کان ( که آن ) - نه ترس ( نترس ) - چه را ( چِرا ) - چه جوری ( چِجوری ) - چه طوری ( چِطوری )
2. حروف اضافه ساده ای که کسره، مال و برای خودشان هست >>> نقش نمای اضافه ندارند!
حرف اضافه ساده: برایِ، بدونِ، غیرِ، ضدِّ، مثلِ، مانندِ، شاملِ، عنوانِ و. . .
حرف اضافه مرکّب: به محضِ، به مجردِ، به عنوانِ، به جایِ، به خاطرِ، به غیرِ، در برابرِ، در قبالِ، در میانِ، در خصوصِ، در مقابلِ و. . .
چند نوع ( ی ) داریم:
1. یای نکره ساز: در جمله معنی >>> یک یا آن - هیچ می دهد!
مانند: مردی آمد >>> یک یا آن مرد آمد
کسی به کمک او نیامد >>> هیچ کس به کمک او نیامد!
2. یای نقش نمای اضافه یا رابطه: کمک هایِ مردمی، شادی هایِ بسیار - خدایِ بزرگ، سرمایِ شدید
3. یای اضافه ( صامت میانجی ) : پای، جای، بوی، خوی، رُوی، موی، جوی، خدای
( ( که بیشتر با ضمیرهای شخصی مفرد و جمع می آید! مانند: پاییدن، جاینده، بوییدن، روییم، مویم، جویید، خدایم ) )
4. یای نسبت: که پسوند است و تکواژ به حساب می آید!
الف ) نسبت مکان و جایی: شیرازی، اصفهانی، مشهدی، کرمانی - ایرانی، آمریکایی، انگلیسی
ب ) نسبت به چیزی ( گاهی معنی مانندی یا شباهت می دهد! ) : ارغوانی، آبی، زردی، طلایی ( ی نخست صامت میانجی و ی بعدی پسوند نسبت ) - گوشی ( تلفن ) ، گِلی، گُلی، کتابی، خورشیدی، ماهی ( شبیه ماه ) ، گرمی، سردی
پ ) نسبت به کسی یا شخصی: محمدی، شیرزادی، ابراهیمی، خسروی، علوی، عیسوی
ت ) پسوند شغلی و کاری: کبابی، سمساری، بقالی، کارگری، آهنگری، نانوایی ( ی نخست صامت میانجی و ی بعدی پسوند نسبت )
ث ) پسوند دارندگی: نامی، هنری، شهری
ج ) پسوند مفعولی یا انجام شدگی: زندانی ( به زندان انداخته شده ) ، نهانی ( پنهان شده ) ، انباری ( انبار شدگی )
چ ) پسوند لیاقت ( شایستگی ) : دیدنی، شنیدنی، خواندنی، نوشتنی، رفتنی، خوردنی، مُردنی
ح ) پسوند مصدری یا جانشین هستی، بودن: مسلمانی ( مسلمان هستی، بودی ) ، آدمی ( آدم هستی، بودی ) ، راحتی ( راحت هستی، بودی ) ، مُطربی ( مطرب هستی، بودی ) ، حاضری ( حاضر هستی، بودی ) ، خوبی ( خوب هستی، بودی ) ، چطوری ( چطور هستی، بودی )