تفانی

لغت نامه دهخدا

تفانی. [ ت َ ] ( ع مص ) یکدیگر را نیست و سپری گردانیدن در جنگ و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نیست گردانیدن بعض قوم مر بعضی دیگر را. ( از اقرب الموارد ) :
این تفانی از ضد آید، ضد را
چون نباشد ضد، نَبْوَد جز بقا.
مولوی.

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) یکدیگر را نابود کردن . ۲ - (مص ل . ) با هم نیست شدن .

فرهنگ عمید

یکدیگر را نابود کردن.

پیشنهاد کاربران

فانی کردن
همدیگر را نابود نمودن
ضدیت کردن
از بین بردن
این تفانی از ضد آید ضد را
چون نباشد ضد نبود جز بقا
✏ �مولانا�

بپرس