تفال زدن
مترادف تفال زدن: فال گرفتن، به فال نیک گرفتن، مروا کردن، تفال نمودن
متضاد تفال زدن: تطیر کردن، مرغوا زدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
تفأل به معنای آگاهی یافتن و فهم از سرانجام کاری
تفأل= فهم از آینده و پیش بینی از نتیجه حاصل شده از انجام کاری که هنوز صورت نگرفته است
تفأل زدن= برداشت و فکر نیکو داشتن از انجام کاری و برای پیش بینی سرانجام کار از چیزی استفاده کردن
... [مشاهده متن کامل]
استفاده کردن از چیزی همانند دیوان اشعار شعرا و یا کتب و نوشته ها و یا ابزار و وسایل آداب و آیین دینی و مذهبی و یا هر چیزی برای فهم از آینده و عاقبت کار ی را تفأل زدن به آن چیز گویند:
مثلاً تفأل به دیوان حافظ و یا تفأل زدن به قرآن و تفأل زدن به تسبیح و . . .
تفأل= فهم از آینده و پیش بینی از نتیجه حاصل شده از انجام کاری که هنوز صورت نگرفته است
تفأل زدن= برداشت و فکر نیکو داشتن از انجام کاری و برای پیش بینی سرانجام کار از چیزی استفاده کردن
... [مشاهده متن کامل]
استفاده کردن از چیزی همانند دیوان اشعار شعرا و یا کتب و نوشته ها و یا ابزار و وسایل آداب و آیین دینی و مذهبی و یا هر چیزی برای فهم از آینده و عاقبت کار ی را تفأل زدن به آن چیز گویند:
مثلاً تفأل به دیوان حافظ و یا تفأل زدن به قرآن و تفأل زدن به تسبیح و . . .