تفاقم

لغت نامه دهخدا

تفاقم. [ ت َ ق ُ ]( ع مص ) بزرگ گردیدن کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بزرگ و سخت قوی شدن کار. ( از اقرب الموارد ) : چون این خبر به ناصرالدین رسید به سیف الدوله نوشت تا روی به نیشابور نهد و برادر خویش بغراجق را بمدد او فرستاد تا کار ایشان دریابند و پیش از تفاقم شر و اشتعال نایره ایشان بکفایت مهم ایشان قیام کند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 174 ).

فرهنگ فارسی

بزرگ گردیدن کار

پیشنهاد کاربران

بپرس