تغییر جهت


معنی انگلیسی:
about-face, diversion, shift, turn, veer

مترادف ها

shift (اسم)
تعویض، تغییر، تناوب، نوبت، استعداد، تعبیه، ابتکار، حقه، عوض، انتقال، توطئه، تغییر مکان، تغییر جهت، نوبت کار، مبدله، نقشه خائنانه

turn (اسم)
تمایل، گردش، نوبت، استعداد، چرخ، پیچ و خم، قرقره، پیچ، چرخش، پیچ خوردگی، تغییر جهت، گشت ماشین تراش

فارسی به عربی

دور

پیشنهاد کاربران

دگرسویی
درود بر جناب کاردو
از پیشنهادهای خوبی که برای واژگان بیگانه می گذارید سپاسگزارم.
ولی برای این واژه ( تغییر جهت ) ، همسنگهایی که پیشنهاد داده اید به نظرم درست نیست. تغییر جهت می تواند برای برگشتن از یک راه نادرست باشد یا رفتن از راهی ناآشنا به راهی آشنا یا برگشتن از راهی درست و گزینش راهی که شاید بهتر است، پس [تغییر جهت] بیشتر دارای درون مایه مثبت است تا منفی که با کژروی و بیراهه روی یا گمراهی جور در نمی آید.
...
[مشاهده متن کامل]

"دگرسویی" به نظر واژه ی بهتری ست به جای تغییر جهت.
ببخشید و اگر دیدگاهم نادرست است بفرمایید.

تَغییرِ جَهَت: دگرسویی، دگرسو شدن، دگرراهی، دگرراه شدن، دگرشِ راه، دگرشِ سو؛ کجراهەروی، کجروی، کژروی، بیراهەروی، بیراهگی، گمراهی، ازراەبەدررفتگی، چَفسیدگی
تغییر جهت = دگرش سوی

بپرس