تغییر افتادن. [ ت َغ ْ اُ دَ ] ( مص مرکب ) دگرگونی روی دادن. دگرگون کردن. برگردانیدن : البته نباید که از شرط عهدنامه چیزی را تغییر وتبدیل افتد که غرض همه صلاح است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211 ). و رجوع به تغییر و دیگر ترکیبهای آن شود.
پیشنهاد کاربران
از حالی بحالی گشتن ؛ تغییر یافتن : اگرچه شب بپوشد روی صورت نگردد صورت از حالی بحالی. ناصرخسرو.