تغذیه ایرانیان در طول تاریخ
اصلاحات زرتشت موقعی صورت گرفته است که عدهای از اقوام آریائی از حالت صحراگردی به حالت شهرنشینی و ده نشینی در می آمدند و چریدن گله های دام را در مراتع نامحدود به چریدن در اراضی مخصوص به هر قبیله و قوم مبدل نموده بودند؛ به همین دلیل برای گاو نر و ماده یکنوع احترام مخصوص یا احترام مذهبی قائل بودند و آنرا متعلق و وابسته به اراضی خود میدانستند. مثلا مسئله ( کود حیوانی ) در تشکیلات جدید شهرنشینی و ده نشینی اهمیت خاص پیدا کرده بود و حتی برای ادرار گاو نیز که امروز ارزش تأمین ازت خاک بوسیله آن امری مسلم و غیر قابل کتمان گردیده، بدرجه مواد پاک و پاککننده احترام قائل بودند.
... [مشاهده متن کامل]
احترام به گاو و فرآورده های آن بر اثر توصیه زرتشت در ایران باستان، مشابه تعالیم برهمن در هند است. مؤلف تاریخ طب ایران مینویسد:
«زرتشت نیز به مانند برهمائی ها اکل گوشت گاو را غدغن نمود و این مطلب از مفاد بعضی از قسمتهای گاتها مستفاد میشود که نفرین برای آنها میفرستد که گاو را با فریاد شادمانی قربانی مینمایند. منتهی آنچه در عمل بوده آنکه ایرانیان قدیم گوشت را بهرحال مصرف مینمودند و در تهیه آن کمال دقت و مراقبت را نیز مرعی میداشتند»
مسلما مصرف گوشت سایر حیوانات باستثنای گاو ( احتمالا ماده گاو ) در بین ایرانیان آن روز متداول بوده است و در این مورد بویژه درباره مصرف گوشت گوسفند و طیور قبلا اشاره کردیم. صید ماهی و مصرف گوشت آن نیز بین ایرانیان قدیم که بطور وسیع به آب رودخانهها و دریاها دسترسی داشتهاند رایج و متداول بوده و هرودرت نیز در تاریخ خود بآن اشاره اجمالی کرده است.
درباره سایر عادات غذائی ایرانیان قدیم مولف تاریخ طب ایران مینویسد:«درباره خوردن گوشت در وندیداد آمده است که آنانکه با گوشت تغدیه مینمایند و شکم خود را بدان پر مینمایند بر کسانیکه چنین نمیکنند برتری و رجحان دارند و همچنین در میان ایرانیان باستان رسم چنان بوده که در ماه چهار روز کشتار مینمودند.
درباره چاشنیها و ادویه نیز باید دانست که اینها موادی بودهاند که از هند بایران آمده و سپس در ایران نیز متداول گردیده است
در تأیید مطلب فوق شواهدی در دست میباشد که ایران در زمان داریوش اول واسطه مبادلات فرهنگ تغذیه بین هند و یونان بوده است. اطباء یونانی مانند دموسدس و کتزیاس که در خدمت دربار هخامنشی بودند بعد از برگشت به کشور خود اطلاعاتی را که از طب هندی بدست آورده بودند در یونان مورد استفاده قرار دادند.
ژ. فیلوزا J. Filliozat ضمن اشاره به نکته فوق در فصل سوم کتاب تمدن ایرانی مینویسد: «اطلاع داریم که معلوماتی از طب هندوستان بوسیله ایرانیان بدست نویسندگان کتب بقراطی رسیده است - مثلا در این کتابها ذکری از کلمه فلفل آمده که در حقیقت در زبان هندی پیپالی بوده و آنرا بعنوان داروئی بکار میبردهاند»
ویل دورانت مولف تاریخ تمدن که درباره ارتباط و پیوستگی هند و ایران تحقیق و بررسی نموده است در بخش دوم کتاب خود ضمن اشاره باستقرار آرایائیها در هند مینویسد:
«این آریائیها با قرب احتمال از ناحیه بحر خزر آمدند - از محلی که پسر عموهای ایرانیشان آنرا Airyana - Vaejo ( خانه آریائیها ) میخواندند.
این آریائیها با خود اندامی زورمند، اشتهائی خوب برای خوردنیها و آشامیدنیها و مهارت و دلاوری در جنگجوئی داشتند و این خصوصیات بزودی آنان را بر سراسر هند شمالی فرمانروا ساخت. آنان با تیر و کمان می جنگیدند و سلحشوران زرهپوش گردونهسوار، درحالی که تبرزین و خود زمین و چراگاه میخواستند. لفظی که برابر معنای جنگ بکار میبردند فقط میل بدست آوردن گاوان بیشتر معنی میداد. آهسته آهسته در طول سند و گنگ بسوی خاور راه یافتند و سرانجام سرتاسر هندوستان باطاعت آنان درآمد.
این آریائیها چطور زندگی میکردند؟ از راه گله داری و کشت و زرع و صنعتگری بطرق روستائی که بی شباهت بروش قرون وسطائی اروپا نبود، روزگار میگذراندند. آریائیهای هند به دامپروری و کشاورزی میپرداختند. جو را میکاشتند ولی ظاهرا در زمان ودائی از برنج اطلاعی نداشتند. کشتزارهای هر اجتماع روستائی بین خانوادههای ترکیب کننده آن تقسیم می شد ولی همه مزارع باهم آبیاری میشد. به تدریج که خاک هند از شر حیوانات وحشی آزاد میگشت، به کشت برنج، عدس، ارزن، سبزیها و میوهها اختصاص مییافت. در قسمت اعظم تاریخ هند اکثریت مردم با امساک تمام از این غذاهای طبیعی خوردهاند و زندگی کردهاند و گوشت و ماهی و ماکیان را برای مطرودین و ثروتمندان کنار نهادهاند.
هندوها برای آنکه غذای خود را بیشتر تحریکآمیز کنند و شاید هم برای کمک به آفرودیت مقدار زیادی کاری، زنجبیل، قرنفل، زردچوبه و ادویه دیگر بعمل میآوردند و مصرف میکردند»
گفتیم ایران واسطه مبادلات فرهنگ تغذیه بین هند و یونان بوده است اطلاعات محدودی که راجع به تغذیه هند و آریائیها در دست است در بالا ارائه گردید و اینک می پردازیم بمطالعه وضع تغذیه یونانیان در آن دوران. ویل دورانت زندگی یونانیان آن عصر را چنین تشریح مینماید:
«زمین را میکارند، خاک تیره تازه برگشته را با لذت بو میکشند، با غرور کرتهائی را که بخط مستقیم شخم زدهاند از نظر میگذرانند. گندم را باد افشان میکنند، کشت زارها را آب میدهند، برای جلوگیری از طغیانهای زمستانی، لبه رودها را بالا میآورند، کشت - کاری دشوار است زیرا بیشتر زمینها یا کوهاند یا مرداب یا تپه بیشه زار، و جانوران وحشی به دهکدهها میتازند. از اینرو شکار هنوز بصورت ورزشی تفریحی در نیامده و کاری ضروری است. توانگران، دامپرورانی بزرگند و گاو گوسفند و خوک و بز و اسب ببار میآورند. تهیدستان ماهی و حبوبات و گاهی سبزی میخورند. جنگجویان و مالداران به کباب گوشت مایلند و چاشت را با گوشت و شراب آغاز میکنند. یونانی و خوک چرانش برای دهان گیره، خوک کوچک بریانی میخورند و هنگام ناهار، ثلثی از گرازی پنج ساله. . . .
اصلاحات زرتشت موقعی صورت گرفته است که عدهای از اقوام آریائی از حالت صحراگردی به حالت شهرنشینی و ده نشینی در می آمدند و چریدن گله های دام را در مراتع نامحدود به چریدن در اراضی مخصوص به هر قبیله و قوم مبدل نموده بودند؛ به همین دلیل برای گاو نر و ماده یکنوع احترام مخصوص یا احترام مذهبی قائل بودند و آنرا متعلق و وابسته به اراضی خود میدانستند. مثلا مسئله ( کود حیوانی ) در تشکیلات جدید شهرنشینی و ده نشینی اهمیت خاص پیدا کرده بود و حتی برای ادرار گاو نیز که امروز ارزش تأمین ازت خاک بوسیله آن امری مسلم و غیر قابل کتمان گردیده، بدرجه مواد پاک و پاککننده احترام قائل بودند.
... [مشاهده متن کامل]
احترام به گاو و فرآورده های آن بر اثر توصیه زرتشت در ایران باستان، مشابه تعالیم برهمن در هند است. مؤلف تاریخ طب ایران مینویسد:
«زرتشت نیز به مانند برهمائی ها اکل گوشت گاو را غدغن نمود و این مطلب از مفاد بعضی از قسمتهای گاتها مستفاد میشود که نفرین برای آنها میفرستد که گاو را با فریاد شادمانی قربانی مینمایند. منتهی آنچه در عمل بوده آنکه ایرانیان قدیم گوشت را بهرحال مصرف مینمودند و در تهیه آن کمال دقت و مراقبت را نیز مرعی میداشتند»
مسلما مصرف گوشت سایر حیوانات باستثنای گاو ( احتمالا ماده گاو ) در بین ایرانیان آن روز متداول بوده است و در این مورد بویژه درباره مصرف گوشت گوسفند و طیور قبلا اشاره کردیم. صید ماهی و مصرف گوشت آن نیز بین ایرانیان قدیم که بطور وسیع به آب رودخانهها و دریاها دسترسی داشتهاند رایج و متداول بوده و هرودرت نیز در تاریخ خود بآن اشاره اجمالی کرده است.
درباره سایر عادات غذائی ایرانیان قدیم مولف تاریخ طب ایران مینویسد:«درباره خوردن گوشت در وندیداد آمده است که آنانکه با گوشت تغدیه مینمایند و شکم خود را بدان پر مینمایند بر کسانیکه چنین نمیکنند برتری و رجحان دارند و همچنین در میان ایرانیان باستان رسم چنان بوده که در ماه چهار روز کشتار مینمودند.
درباره چاشنیها و ادویه نیز باید دانست که اینها موادی بودهاند که از هند بایران آمده و سپس در ایران نیز متداول گردیده است
در تأیید مطلب فوق شواهدی در دست میباشد که ایران در زمان داریوش اول واسطه مبادلات فرهنگ تغذیه بین هند و یونان بوده است. اطباء یونانی مانند دموسدس و کتزیاس که در خدمت دربار هخامنشی بودند بعد از برگشت به کشور خود اطلاعاتی را که از طب هندی بدست آورده بودند در یونان مورد استفاده قرار دادند.
ژ. فیلوزا J. Filliozat ضمن اشاره به نکته فوق در فصل سوم کتاب تمدن ایرانی مینویسد: «اطلاع داریم که معلوماتی از طب هندوستان بوسیله ایرانیان بدست نویسندگان کتب بقراطی رسیده است - مثلا در این کتابها ذکری از کلمه فلفل آمده که در حقیقت در زبان هندی پیپالی بوده و آنرا بعنوان داروئی بکار میبردهاند»
ویل دورانت مولف تاریخ تمدن که درباره ارتباط و پیوستگی هند و ایران تحقیق و بررسی نموده است در بخش دوم کتاب خود ضمن اشاره باستقرار آرایائیها در هند مینویسد:
«این آریائیها با قرب احتمال از ناحیه بحر خزر آمدند - از محلی که پسر عموهای ایرانیشان آنرا Airyana - Vaejo ( خانه آریائیها ) میخواندند.
این آریائیها با خود اندامی زورمند، اشتهائی خوب برای خوردنیها و آشامیدنیها و مهارت و دلاوری در جنگجوئی داشتند و این خصوصیات بزودی آنان را بر سراسر هند شمالی فرمانروا ساخت. آنان با تیر و کمان می جنگیدند و سلحشوران زرهپوش گردونهسوار، درحالی که تبرزین و خود زمین و چراگاه میخواستند. لفظی که برابر معنای جنگ بکار میبردند فقط میل بدست آوردن گاوان بیشتر معنی میداد. آهسته آهسته در طول سند و گنگ بسوی خاور راه یافتند و سرانجام سرتاسر هندوستان باطاعت آنان درآمد.
این آریائیها چطور زندگی میکردند؟ از راه گله داری و کشت و زرع و صنعتگری بطرق روستائی که بی شباهت بروش قرون وسطائی اروپا نبود، روزگار میگذراندند. آریائیهای هند به دامپروری و کشاورزی میپرداختند. جو را میکاشتند ولی ظاهرا در زمان ودائی از برنج اطلاعی نداشتند. کشتزارهای هر اجتماع روستائی بین خانوادههای ترکیب کننده آن تقسیم می شد ولی همه مزارع باهم آبیاری میشد. به تدریج که خاک هند از شر حیوانات وحشی آزاد میگشت، به کشت برنج، عدس، ارزن، سبزیها و میوهها اختصاص مییافت. در قسمت اعظم تاریخ هند اکثریت مردم با امساک تمام از این غذاهای طبیعی خوردهاند و زندگی کردهاند و گوشت و ماهی و ماکیان را برای مطرودین و ثروتمندان کنار نهادهاند.
هندوها برای آنکه غذای خود را بیشتر تحریکآمیز کنند و شاید هم برای کمک به آفرودیت مقدار زیادی کاری، زنجبیل، قرنفل، زردچوبه و ادویه دیگر بعمل میآوردند و مصرف میکردند»
گفتیم ایران واسطه مبادلات فرهنگ تغذیه بین هند و یونان بوده است اطلاعات محدودی که راجع به تغذیه هند و آریائیها در دست است در بالا ارائه گردید و اینک می پردازیم بمطالعه وضع تغذیه یونانیان در آن دوران. ویل دورانت زندگی یونانیان آن عصر را چنین تشریح مینماید:
«زمین را میکارند، خاک تیره تازه برگشته را با لذت بو میکشند، با غرور کرتهائی را که بخط مستقیم شخم زدهاند از نظر میگذرانند. گندم را باد افشان میکنند، کشت زارها را آب میدهند، برای جلوگیری از طغیانهای زمستانی، لبه رودها را بالا میآورند، کشت - کاری دشوار است زیرا بیشتر زمینها یا کوهاند یا مرداب یا تپه بیشه زار، و جانوران وحشی به دهکدهها میتازند. از اینرو شکار هنوز بصورت ورزشی تفریحی در نیامده و کاری ضروری است. توانگران، دامپرورانی بزرگند و گاو گوسفند و خوک و بز و اسب ببار میآورند. تهیدستان ماهی و حبوبات و گاهی سبزی میخورند. جنگجویان و مالداران به کباب گوشت مایلند و چاشت را با گوشت و شراب آغاز میکنند. یونانی و خوک چرانش برای دهان گیره، خوک کوچک بریانی میخورند و هنگام ناهار، ثلثی از گرازی پنج ساله. . . .