تغذی
معنی انگلیسی:
nourishment
لغت نامه دهخدا
تغذی. [ت َ غ َذْ ذی ] ( ع مص ) خوردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ) : شوهر زن را میکشت و می جوشانید و با اجزا و اعضاء او تزجی و تغذی میکرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 327 ). || مطاوع تغذیه. ( از اقرب الموارد ). رجوع به تغذیه شود.
فرهنگ فارسی
خوردن، غذاخوردن، ورش وپرورش یافتن
۱ - ( مصدر ) خوردن غذا خوردن . ۲ - ( اسم ) خورد . جمع : تغذیات .
فرهنگ معین
(تَ غَ ذِّ ) [ ع . ] (مص ل . ) غذا خوردن .
فرهنگ عمید
خوردن، غذا خوردن، خورش و پرورش یافتن.