تغبیر

لغت نامه دهخدا

تغبیر. [ ت َ ] ( ع مص ) غبار آلودن بچیزی. گرد انگیختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || لااله الااﷲ گفتن باربار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تهلیل و یا تردید صدا به قرائت و جز آن. ( از اقرب الموارد ). || برانگیختن بر کار. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || غُبران خورانیدن مهمان را. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

غبار آلودن بچیزی گرد انگیختن

پیشنهاد کاربران

بپرس