تغب

لغت نامه دهخدا

تغب. [ ت َ غ َ ] ( ع مص ) هلاک شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). هلاک گردیدن و فاسد شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). مردن. ( از اقرب الموارد ). || چرکین شدن. || گرسنه گردیدن. || عیبناک شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) قحط. || چرک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || گرسنگی. || عیب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || هلاکت. ( ناظم الاطباء ). هلاک. ( اقرب الموارد ).

تغب. [ ت َ ] ( ع اِ ) امر زشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قبیح. ( اقرب الموارد ). || تهمت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

تهمت

پیشنهاد کاربران

بپرس