تعییر


مترادف تعییر: سرزنش کردن، ملامت کردن، نکوهش کردن

متضاد تعییر: ستایش کردن، تحسین کردن

لغت نامه دهخدا

تعییر. [ ت َع ْ ] ( ع مص ) سرزنش کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) :
و تلک فضیلة فیها تأس
تبعد عنک تعییر العدات.
( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 192 ).
و به زبان تعییر این شکایت تقریر کردن گرفت. ( سندبادنامه ص 91 ). || عیبناک ساختن کار کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تقبیح کردن و منسوب کردن کسی را به عار. ( از اقرب الموارد ). لاتقل عیر بالامر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جداجدا سنجیدن هر یک درم را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || چغزلاوه برآوردن آب. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) سززنش کردن . ۲ - ( اسم ) سرزنش . جمع : تعییرات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) سرزنش کردن .

فرهنگ عمید

سرزنش کردن کسی برای عیب وننگی که دارد، نکوهش کردن.

پیشنهاد کاربران

عَیَر: به معنای میزان قرار دادن امری برای سنجش و ارزیابی دیگران است که امری اعتباری و قراردادی بوده و مبتنی بر حقیقت امر نیست که در احادیث از آن به تَعَیُّر یاد شده است. عیار و معیار از عَیَرَ است، عیر
...
[مشاهده متن کامل]
و بعیر از همین ریشه است. ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسَارِقُونَ عیر یعنی کاروان تعیُّر شده، یعنی ای کسانی که مورد تعیّر ما قرار گرفته اید و در متر و معیار ما دزد هستید. ( فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهازِهِمْ جَعَلَ السِّقایَةَ فِی رَحْلِ أَخِیهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ ) قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِکِ وَلِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِیرٍ، "حِمْلُ بَعِیرٍ" یعنی یک بار شتر گندم با معیار خودم و از سوی خودم به برگرداننده جام طلای پادشاه هدیه خواهم داد. گاهی تعیُّر به خود فرد گفته می شود که بدترین تعیُّر است و به آن شماتت گفته می شود.

بپرس