تعویذ کردن. [ ت َع ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) دعای دفع بلا کردن. حرز بستن. محفوظ کردن. در پناه قرار دادن. دعای دفع بلا قرار دادن : از این دیو تعویذ کن خویشتن را سخنهای صاحب جزیره خراسان.
ناصرخسرو.
تعویذ کند گیتی هر نامه که آن را محمود براهیم بود بر سر عنوان.
مسعودسعد.
از زعفران روی من و مشک زلف دوست تعویذ کرده ام ، ز من آن دیواز این گریخت.
خاقانی.
و رجوع به تعویذشود.
فرهنگ فارسی
دعای دفع بلا کردن
پیشنهاد کاربران
تَعْویض/ تعویذ: این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد. تعویض مصدر ( یا اسم مصدر ) وبه معنای "عوض کردن" است، اما تعویذ اسم است و به دعایی که می نویسند و معمولاً به بازو یا گردن می بندند اطلاق می شود. ( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱٠۸. )