تعود

لغت نامه دهخدا

تعود. [ ت َ ع َوْ وُ ] ( ع مص ) خو کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). عادت کردن. ( زوزنی ) خوی گرفتن. ( دهار ). عادت کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). عادت گرفتن و خوگر شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || خشمناکی نمودن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || عیادت کردن بیمار را. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ عَ وُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) خو گرفتن ، خود را به کاری عادت دادن .

فرهنگ عمید

۱. به چیزی عادت کردن، خو کردن.
۲. خود را به کاری عادت دادن.

پیشنهاد کاربران

بپرس