گرفتم که خود هستی از عیب پاک
تعنت مکن بر من عیبناک.
( بوستان ).
تعنت کنندش گر اندک خور است که مالش مگر روزی دیگر است.
( بوستان ).
اگر هزار تعنت کنی و طعنه زنی من این طریق محبت ز دست نگذارم.
سعدی.
کجایی ای که تعنت کنی و طعنه زنی تو در کناری و ما اوفتاده در غرقاب.
سعدی.