تعمیم پذیری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یکی از پرسشهای اساسی در فلسفه اخلاق این پرسش است که آیا می توان ویژگی یا خصوصیاتی یافت که شاخص اخلاقی بودن یک حکم باشد. این پرسش به طور مشخص پرسشی از سرشت اخلاق است. یکی از ویژگیهای احکام اخلاقی که اغلب متفکران به گونه ای آنرا پذیرفته اند تعمیم پذیری اخلاقی است. گرچه در ماهیت و تعریف دقیق آن اختلافات جدی به چشم می خورد.
به طور خلاصه می توان گفت تعمیم پذیری مشتمل است بر این نکته که در هر موقعیت اخلاقی ما باید در موارد مشابه برخوردی مشابه داشته باشیم. علی رغم این که تعمیم پذیری در ظاهر معنایی روشن و قابل فهم برای هر فاعل اخلاقی دارد فلاسفه اخلاق در تبیین دقیق حدود این مفهوم اختلافات فراوانی دارند. یکی از کسانی که به طور آشکار در آثار خود تعمیم پذیری را به عنوان معیار اساسی اخلاق معرفی می کند کانت است. تقریر دیگر این مفهوم از سوی آر. ام. هیر مطرح شده است.
حقیقت نهفته در اصل تعمیم پذیری
اصل تعمیم پذیری به طور ضمنی اشاره به این حقیقت دارد که در بطن هر حکم اخلاقی یک استدلال اخلاقی نهفته است. بنابراین اگر حکمی متضمن دلیل باشد در تمام شرایط یکسان همان دلیل قابل اجرا است. بنابراین مفاد اصل تعمیم پذیری این است که اگر کسی حکم کند که الف درست یا خوب است آنگاه متعهد است که هر چیزی که دقیقا شبیه الف باشد درست یا خوب است. به بیان دیگر تعمیم یک حکم اخلاقی یعنی بیان اصلی که این حکم خاص می تواند از آن ناشی شود، به این معنا که این حکم خاص صادق نخواهد بود مگر آنکه آن اصل صادق باشد. به بیان دیگر، فرض تعمیم پذیری این فرض است که دست کم ابتداء اصول اخلاقی، پیش فرض احکام اخلاقی خاص هستند.
کانت و تعمیم پذیری
یکی از کسانی که بر تعمیم پذیری به عنوان ویژگی احکام اخلاقی تاکید فراوان دارد کانت است. کانت معتقد است تعمیم پذیری مهم ترین بعد اخلاقی بودن یک عمل است. یعنی این که راه و روش من بتواند قاعده عام شود. چرا کانت این ویژگی را مهم ترین ویژگی اخلاقی بودن عمل می داند؟ این نکته را در یک از تنسیق های امر مطلق می توان یافت. کانت صورت های گوناگونی از امر مطلق ارائه می دهد که یکی از آنها این است که: «چنان عمل کن که اراده بتواند در عین حال، به واسطه دستور اراده، خود را واضع قانون عام لحاظ کند». این تنسیق از امر مطلق، مبتنی بر این قاعده است که اراده عقلانی، خودش قوانینی را که از آنها اطاعت می کند وضع می نماید؛ بنابراین، با توجه به ایده «امر مطلق» در فلسفه اخلاق کانت، روشن است که وی اخلاق را بر پایه اراده عقلانی هر فرد استوار می کند و نه منفعت شخصی او یا منفعت متقابل انسان ها. از همین جاست که اصل استقلال یا خودآیینی اراده، از جایگاه ویژه ای در نظریه اخلاقی کانت برخوردار می شود. «این فکر که هر ذات خردمندی ذاتی است که باید خود را از راه آیین های رفتارش واضع قوانین عام بداند تا از این دیدگاه درباره خویشتن و کارهایش داوری کند، خود به فکر دیگری می انجامد که وابسته بدان و بسیار سودمند است، یعنی فکر مملکت غایات.» مقصود وی از مملکت یا کشور غایات، پیوستگی منظم ذات های خردمند گوناگون به وسیله قوانین مشترک است. ویژگی مشخص مملکت غایات کانت، این است که «هر ذات خردمند هنگامی عضو مملکت غایات است که اگر چه در آن واضع قوانین عام است، خود تابع این قوانین باشد.» سؤالی که در اینجا پدید می آید این است که چگونه می توان مملکتی را تصور کرد که در آن هر عضوی، واضع قوانینی برای همه اعضای دیگر باشد، و در عین حال هرج و مرج و آشوب اجتماعی پدید نیاید. طبیعی است که اگر هر عضوی بخواهد براساس ویژگی های شخصی و جنسی خود، یا اطلاعات خاص خود و یا منافع، تمایلات، احساسات و انگیزه های خود، قوانینی را وضع کند، ثمره ای جز اختلافات اجتماعی و آشوب و هرج و مرج در پی نخواهد داشت. کانت برای حل این معضل، وضعیتی را فرض می کند که در آن، همه اعضای مملکت غایات، قوانینی یکسان وضع می کنند؛ زیرا هر عضوی از مملکت غایات، به گونه ای عمل می کند که بتواند اراده کند اصل رفتاری او به اصل و قانونی عام تبدیل شود. یعنی براساس امر مطلق عمل می کند و به عبارت دیگر، هر عضوی، کاملا بی طرفانه و تنها براساس حکم عقل ، عمل می کند.
تعمیم پذیری آزمون تشخیص حکم اخلاقی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس